خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیتهای مختلف، روایتگر قصههایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیتهای اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالشهای زندگی خود دست و پنجه نرم میکنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آنها تحت تأثیر قرار میگیرد.
قسمت ۵۷ سریال ترکی حسرت زندگی
هاکان با نساء تو خونه دعوا میکنه که سرآشپز محل کارش باهاش خیلی راحته و بهش میگه اون مرتیکه حق نداره بهت دست بزنه من نمیزارم کسی بهت نزدیک بشه حق نداری دیگه به اونجا بری! آنها باهم دعوا میکنن و در آخر نساء میره تو اتاق. فردای آن روز عمر میره پیش غمزه که میبینه داره عکس های تو محضرو میبینه غمزه میگه اینا از کجا؟ عمر میگه تاجی گرفته بود و چاپ کرده غمزه میگه خیلی قشنگه عمر بهش میگه تازه یه خبر خوب دیگه هم دارم تاجی واسم کار پیدا کرده تو یه شرکت کلید سازی اونور پل همونجام خونه میگیریم و تونارو هم میفرستیم همونجا مدرسه از همه دور میشیم اینجوری خیلی بهتره. ادا از خواب بیدار میشه که میبینه دوست پسرش فیلم امینه و یامان را فرستاده سپس گوشیشو میزاره زیر متکا و میره سرویس بهداشتی که صدای پیغام اومدن واسه گوشیو طاهر از تو اتاقش میشنوه و میره گوشیو پیدا میکنه سپس شروع میکنه به دعوا کردن ادا سپس ازش میخواد گوشیو باز کنه که با فیلم امینه و یامان روبرو میشه و حسابی عصبانی میشه.
او از ادا میخواد که فیلمو برای نساء و هاکان بفرسته و به نساء زنگ میزنه و اونو سرزنش میکنه به خاطر تربیت کردن دخترش آنها با دیدن فیلم جا میخورن که هاکان دیوونه میشه و میره سمت مدرسه. آنجا با دیدن یامان جلوی در مدرسه با امینه به سمتش حمله میکنه و میگه تو به چه حقی به دختر من دست میرنی؟ و باهاش دعوا میکنه زرین به اونجا میاد و از یامان دفاع میکنه و به هاکان میگه در اصل دختر تو نباید نزدیک پسر من بشه! او میگه پسر تو نباید نزدیک دختر من بشه در آخر امینه را میبرن سمت خونه و هاکان میگه مدرسه بی مدرسه! غمزه و عمر تونارو باهم رسوندن به مدرسه و غمزه استرس اینو داره که هالوک بیاد بچه رو از اونجا برداره بره. طاهر ادا را تو اتاقش زندانی کرده و کلیدشو با خودش برده وقتی برمیگرده به شوکران هم میگه بیا تو اتاق و پلاستیکی میده دست ادا و میگه ببین واسه توعه ادا با گریه میبینه واسش مانتو و شال خریده و میگه دیگه مدرسه بی مدرسه میشینی تو خونه بیرونم نمیری و میره که شوکران همراه ادا گریه اش میگیره که دخترش بدبخت شد….