خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۵۸ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۵۸ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۵۸ سریال ترکی حسرت زندگی

غمزه میره سراغ مادرش و به خاطر کاری که کرده سرزنشش میکنه و میگه هرکاری که تا الان با من کردی مهم نیست ولی اینکه باعث شدی بچه مو بگیره ازم هیچوقت نمیبخشمت من دیگه مادری به اسم تو ندارم و میخواد بره که نوران میره دم در و میبینه برای غمزه احظاریه اومده. هالوک که با جعل کردن امضاء غمزه اونو انداخته تو دردسر، میبینه واسه عمزه احظاریه اومده و بقیه بدهیاشو هم انداخته گردن غمزه و اگه تا ۷ روز دیگه بدهیو نده خونه اش مصادره میشه فاطما بهم ریخته و میگه یعنی چی؟ غمزه میگه یعنی خونه هات از دستت میره برو دنبال یه خونه اجاره ای اینم عاقبتت که اون مارو از سوراخش آوردی بیرون! غمزه هرچی به هالوک زنگ میزنه او برنمیداره که هالوک واسش یه آدرس میفرسته اونم سریعا میره اونجا. عمر استخدام شده و با خوشحالی به غمزه میگه که وقتی صداشو میشنوه میگه چیزی شده؟ تو چرا عادی نیستی؟ چیشده؟

غمزه میگه چیزی نیست فقط با مامانم بحثم شد باید برم بانک کار زیاد دارم و قطع میکنه عمر شک میکنه و میره سمت بانک. غمزه رفته خونه هالوک و اونجا باهاش دعوا میکنه که تو چه حیوانی هستی که بقیه بدهیاتو انداختی گردن من؟ او میگه به خاطر اینکه نباید با اون بچه ازدواج میکردی! غمزه بعد از کمی دعوا کردن و درگیر شدن با هم از اونجا با گریه بیرون میزنه عمر بهش زنگ میزنه و میگه بانک نیستی کجایی؟ آنها باهم تو ساحل برار میزارن. طاهر میره پیش حاجی رشاد و ماجرای ادا و امینه و یامان را بهش میگه حاجی تعجب کرده که طاهر میگه اداره باحجاب کردم و نمیزارم دیگه بره مدرسه حاجی رشاد اجازه نمیده اینکارو کنه و میگه باید درس بخونن باید ببینی مشکل کجای کاره و میره.

عمر و غمزه باهم روبرو میشن و عمر میبینه که دست غمزه قرمزه و هالوک کتکش زده او دیوونه میشه و ادرسو میخواد که بره سراغش اما غمزه نمیده و آرومش میکنه. عمر باهاش بحث میکنه درباره این ماجرا که چرا به اون چیزی نمیگه! سپس بعد از کمی آروم شدن میرن سمت مدرسه تونا تا همه چیزو بهش بگن. هالوک زودتر رسیده و با تونا حرف میزنه و بهش میگه که مادرت با عمر ازدواج کرده او باور نمیکنه و میگه اگه همچین چیزی بود بهم میگفت هالوک میگه ولی نگفته و حقیقت داره سپس زنگ آخرو اجاره شو میگیره و باهم میرن سمت خونه هالوک برای تونا موبایل آخرین مدل هم گرفته. غمزه و عمر به مدرسه میرسن که میبینن تونا نیست و وقتی میفهمن که پدرش رفته دنبالش و زنگ آخرم نبوده غمزه بهم میریزه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا