خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت 59 سریال ترکی تردید
قسمت ۵۹ سریال ترکی تردید

خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)

داستان عشقی غیرممکن که زادهٔ انتقام است. میران بعنوان تاجری وارد شهر می‌شود و مراوداتش را با خانوادهٔ شاداوغلوها بیشتر می‌کند و در نهایت نوهٔ نصوح شاداوعلو (ریّان) رو خواستگاری می‌کند. از آنجاییکه ریّان نوهٔ تنی نصوح نیست و میران خواستگار واقعاً خوبی محسوب می‌شود نصوح میخواد که نوهٔ دیگه‌اش یارن شادوغلو رو به او بدهد …

قسمت ۵۹ سریال ترکی تردید (هرجایی)

عزیزه از پشت در حرف های ریان را که به الیف می گوید امروز قرار بود میران او را به دیدن خانواده اش ببرد اما نیامده را می شوند و وارد اتاق می شود و می گوید: «دیروز خانواده ات موفق به کشتن میران نشدند امروز تو می خواهی او را به کشتن دهی؟! » گونول و سلطان سر مزار پدر و برادر کوچک گونول رفته اند و گونول در دل به برادرش می گوید: «از وقتی فهمیده ام زنده هستی هرکاری می کنم به خاطر توست… به زودی پیدایت خواهم کرد. » سلطان از دور برای فرزند از دست رفته اش گریه می کند. میران به گورستان می رود و از آنها می خواهد دیگر تنها به جایی نروند و به آنها هم اطمینان می دهد که از امانت های عموی از دست رفته اش به خوبی مراقبت خواهد کرد. در مزرعه، ناگهان هاندان بیهوش بر زمین می افتد و جهان و یارن او را به بیمارستان می برند و معلوم می شود که هاندان حامله است. ریان از فرصت استفاده می کند و فورا به آزاد زنگ می زند و می گوید: «ریان با میران ازدواج کرده و در خانه اصلان بی ها می ماند. » آزاد مثل دیوانه ها بی قراری می کند و به جانر می گوید که باید ریان را از دست میران نجات دهد. آنها هرطور شده از خانه مصطفی خان بیرون می زنند و به طرف عمارت اصلان بی به راه می افتند. یارن از طرفی هم به فیرات زنگ می زند و خبر می دهد که برادرش در حال آمدن به عمارت آنهاست. عزیزه هم که از طریق اسما از همه چیز مطلع شده به همه آماده باش می دهد. آزاد از دیوار پشتی وارد عمارت می شود که الیف او را می بیند و در اتاقش قایم می کند اما جانر گیر آدم های عزیزه می افتد و کتک می خورد. در مزرعه، رضا تصمیم می گیرد ماجرای حمله به ریان و میران را به اهل خانه بگوید چون می ترسد بعدا برایش دردسر شود.

او این خبر را می رساند و زهرا از حال می رود و هازار از تصور این که ریان کشته شده دنیا پیش چشمانش تیر و تار می شود اما نصوخ او را در آغوش می گیرد و می گوید که ریان زنده است. هازار می خواهد فورا به دیدن دخترش برود اما نصوخ و جهان مانع او می شوند و می گویند که چون آنها همه چیز را از چشم ما می بینند ممکن است کشته شوی. در عمارت اصلان بی، ریان صدای جانر را می شنود و از افراد عزیزه می خواهد جانر را رها کنند. عزیزه هم که خوب می داند چطور آزاد را از مخفیگاهش بیرون بکشد با صدای بلند می گوید: «شاداغلوها عرضه ندارند اینجا بیایند و خدمتکارشان را فرستاده اند. » آزاد با شنیدن این حرف به داد و بیداد الیف هم توجهی نمی کند و قفل را می شکند و اسلحه به دست پایین می رود. همه اسلحه را به طرف او می گیرند و ریان جلوی او می ایستد و می گوید: «پس اول من را بکشید. » آزاد از او می خواهد که با هم از عمارت خارج شوند. در همین حین میران همراه گونول و سلطان از راه می رسد و با دیدن آزاد دیوانه می شود.

 

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا