خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۵۹ سریال ترکی محکوم
قسمت ۵۹ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی محکوم

باریش از دیدن ساواش شوکه میشه. ساواش وارد اتاق هتل میشه و باریش فکر میکنه میخواد به طرفش حمله کنه که از خودش محافظت میکنه و باهاش درگیر میشه. همان موقع فیرات به هتل میرسه. وقتی وارد اتاق میشه باریش را روی زمین می بیند که با خودش درگیره و حسابی جا میخوره و ازش میپرسه داری چیکار میکنی؟ باریش به خودش میاد و خودشو جمع و جور میکنه و سریعاً بحث را عوض میکند و با طعنه بهش میگه چیه برگشتی به صحنه جرم؟ آره دیگه همیشه قاتل برمیگرده به صحنه جرم. فیرات بهش میگه اومدم اینجا بهت بگم که با زاهد قرار گذاشتیم که تورو بی سر و صدا دستگیر کنم و زاهد هم قرار شد بیاد شهادت بده و علیه تو اعترافایی بکنه! سپس به دست های باریش دستبند می‌زنند و میگه تو و ساشا قاتل هستین و لیاقت آزاد بودن را ندارین. بوگه و ساشا همزمان به خانه زاهد می رسند وقتی بوگه ازش میپرسه که اونجا چیکار داره ساشا بهش میگه اومدم تا زاهد را بکشم که نتونه علیه باریش چیزی بگه بوگه میگه صبر کن من خودم باهاش صحبت می کنم و ازش می خوام که همچین کاری نکنه ساشا قبول می کند و میره. سپس بوگه وارد خانه میشود و با زاهد صحبت می کند او از زاهد میخواد تا علیه باریش چیزی نگه زاهد قبول نمیکنه و میگه باریش دیشب داشت منو خفه میکرد و می خواست بکشه اگر نندازمش تو زندان جون همه ما تو خطره و همه ماها را میکشه! حاجی و بکیر جلوی ساشا را گرفتند و به ماشین بستن و منتظر خبری از فیرات هستند که چیکار کنند. ساشا کلافه میشه و بهشون پوزخند میزند و میگه من حاضرم به خاطر باریش جونمم بدم چون اون بود که منو به زندگی برگردوند! بکیر به شدت عصبی میشه و میخواد به طرفش حمله کنه به خاطر مرگ خواهرش حاجی جلویش را میگیرد. بوگه شب در خواب می بیند که فیرات در اتاق بازجویی روبه رویش نشسته و او را به قاتل بودن و هم دست بودن با باریش متهم می کند یک دفعه جان وارد اتاق میشه و از بوگه میپرسه که پدرش قاتله یا نه همان موقع بوگه با وحشت از خواب بیدار میشه و جان را کنار خودش می بیند.

جان سراغ پدرش را می گیرد که بوگه ازش میخواد تا حاضر بشه تا پیش پدرش برود. زاهد در خانه‌اش در حال آماده شدن است که به دادگستری بره جیدا بهش اطمینان میده که این خبر به بیرون درز نمیکنه و بهش متن اعترافش را که آماده کرده میده. فیرات باریش را به اتاق بازجویی برده و آنجا دادستان کل ازش میپرسه که دلیل بازداشت باریش چیه او بهش میگه به زودی یه نفر به عنوان شاهد میاد و اعتراض های جالبی میکنه. زاهد به دادگستری رفته که بوگه سعی میکند با جان جلویش را بگیرد و منصرفش کنند اما موفق نمیشه سپس بوگه با جان وارد دادگستری میشن و به طرف فیرات میرن بوگه به فیرات میگه جان میخواد پدرش را ببیند برای آخرین بار در حالتی که آزاده! زاهد به جیدا میگه می خوام برم سرویس بهداشتی و سریع میام وقتی وارد دستشویی میشه سینیور به اونجا میره و او را تهدید میکند و میگه اگه علیه باریش حرفی بزنی و اونو به زندان بفرستی منم هرچی که درباره کارهای غیرقانونی تو میدونم بهشون میگم درباره قاچاق کشتی ها و تمام کارهایی که انجام دادی! زاهد از دستشویی بیرون میاد و به خاطره ترسی که افتاده تو جونش به جیدا میگه من منصرف شدم فیرات با دیدن زاهد که داره میره صداش میزنه و با تعجب میگه پس چی شد؟ زاهد توافقش را باهاش انکار می کنه و از آن جا میره فیرات حسابی عصبانی میشه و در راهرو سینیور را میبیند و متوجه میشه که او زاهد را تهدید کرده و همه چیز زیر سر اونه.

فیرات به اتاق بازجویی میره و از آنجایی که زاهد نیومد اعتراف کنه علیرغم میل باطنی اش باریش را آزاد میکند دادستان کل از این کارهای فیرات حسابی کلافه و عصبی شده و بهش میگه که دلیل این کارها چیه؟ چه دلیل قانع کننده ای برای این کارت داری؟ سپس بهش میگه برگرده سر پرونده های خودش و به اینا کار دیگه نداشته باشه! فیرات به حاجی زنگ میزنه و بهش میگه که ساشا را آزاد کنند چون زاهد  به قولش عمل نکرده و نیومد که اعتراف کنه و با کلافگی به اتاقش میرود. دادستان کل به اونجا میره و او را سرزنش میکنه و میگه که این کارها برای چیه؟ فیرات بهش میگه قرار بود زاهد به اینجا بیاد و درباره حقایقی اعتراف کنه و بگه که کسی که تو اتاق بازجویی بود ساواش نیست بلکه باریش هستش او ساواش را کشته و خودش را به جای او جا زده! دادستان کل از حرفهای او جا میخوره و اصلا باور نمی کنه سپس به حالت تمسخر آمیزی میخنده و بهش میگه بهتره دیگه به این پرونده رسیدگی نکنی برگرد سر پرونده فراری هایی که از زندان فرار کردن و هنوز پیداشون نشده اونا رو بگرد پیدا کن و با کلافگی از اتاق فیرات میره.‌‌….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا