خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی خواهران و برادران + پخش آنلاین

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …

خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی خواهران و برادران

دوروک و پسر اورهان باهمدیگه مسابقه میدن و دوروک برنده میشه. سپس عمر از پسرعمویش میخواهد تا بیخیال بشه و به خانه برن اما او میگه بریم کلوپ با دورو‌ک کاری ندارم و قصد دعوا هم ندارم میخوام بریم یخورده خوش بگذرونیم و برقصیم. اورجان و عمر وارد کلوپ میشنود، ملیسا با دیدن عمر میگه او پسر خاله خدیجه خدمتکارمون هست و پیشش میره و شروع میکنه باهاش صحبت کردن اورجان هم در وسط شروع به رقصیدن میکند. در همین حین هاریکا دوست دختر دوروک به همراه دوستش به سمت سرویس بهداشتی میرن که اورجان سعی میکنه توجهشو جلب کنه و باهاش حرف میزنه دوروک عصبانی میشه و به اورجان میره سپس باهاش درگیر میشه نگهبان های آنجا اورجان و عمر را از کلوپ بیرون میندازن. اورجان به طرف ماشین دوروک میره که عمر سعی میکنه جلوشو بگیره اما موفق نمیشه سپس او دورتادور ماشین دوروک را خط میندازه و یه آینه اش را هم میشکند. دوروک و دوستانش همان موقع بیرون میان و با دیدن او به طرفش میرن اما اورجان و عمر سریعا سوار ماشین میشن و با سرعت میرن. قدیر به مرغداری میره و سراغ عمر را میگیرد آسیه میگه با اورجان رفته بیرون هملن مکقع صدایشان می اید که دارن با همدیگه صحبت میکنند. قدیر پیش عمر میره که همان موقع دوروک به اونجا میاد و با عصبانیت داد و بیداد میکنه و از اورجان خسارت ماشینشو میخواد! دوستای های دوروک شروع میکنند به تمسخر وضعیت زندگیشان آسیه عصبی میشه و سیلی به او میزند. دوروک میگه که وقتی از بابام گدایی می کردین دیدمت! قدیر جا میخوره و میگه از اینا پول گرفتی؟ آسیه میگه کار من نبود زن عمو این کارو کرد من و امل را هم برد با خودش و ما نمیدونستیم واسه چی میریم. قدیر به دوروک میگه پول پدرتو بهتون پس میدیم خسارت ماشینتم میدم و ازشون میخواد تا برن‌

بعد از رفتن دوروک و دوستانش شنگول با دخترش هم از راه میرسند. قدیر به طرفش میره و میگه تو با چه حقی خواهرهای منو بردی اونجا تا پول بگیری از اون مرتیکه که باعث خجالتشون بشی؟ سپس بهش میگه دیگه تو زندگی ما دخالت نکن! فردای آن روز دوروک و دوستاس در خانه آکیف در حال صبحانه خوردن هستن که به مدرسه برن آکیف از راه میرسه به دوروک میگه دیشب اتفاقی نیوفتاده که بخوای بهم بگی؟ مثلا خط افتادن ماشین یا شکستن آینه ماشین؟ هاریکا میگه تقصیر دوروک نبود اورجان و عمر این بلارو سر ماشین آوردن! ملیسا میگه دوروک هم رفت دم در خانه آنها و دعوا کرد آکیف شروع میکنه به سرزنش کردن دوروک سپس همان موقع پیامی واسش میاد که نوشته فیلم کشتن ولی را دیدی؟ آکیف جا میخوره سپس یاد فلشی می افتد که واسش فرستاده بودن. به اتاقش میره و با دیدن فیلم متوجه میشه که یه نفر اون روز پنهانی از دعوای انها فیلم میگرفته سپس به وکیلش زنگ میزنه و میگه اسم و شماره کسایی که روز مرگ ولی تو ساختمان بودن را جمع کنه و بهش بده. آکیف وکیلش به اتاقش میره و لیست را بهش میده. قدیر پول را از آسیه پس میگیره و به طرف شرکت آکیف میره. او را به داخل راه نمیدن ولی قدیر به سختی از دست نگهبان ها در میره سپس به طرف اتاق آکیف میره که وکیل شرکت جلوشو میگیره و میگه خودم بهش میدم اکیف از سر و صدا بیرون میاد تا ببینه چه خبر شده قدیر پول را بهش میده و میگه احتیاجی به این چیزها ندارن آکیف میگه با گرفتن این پول چیزی ازت کم نمیشه کله شقی نکن! اما قدیر میگه با بیمه کردن کارگرهاتونم از شما چیزی کم نمیشد شما اینو میدین فقط واسه این که از عذاب وجدانتون کم بشه!

کنعان هم از سر و صدایی که تو شرکت پیچیده به بیرون از اتاقش میاد تا ببینه چیشده. آکیف به قدیر میگه ماجرای بسمه اون چیزی که فکر میکنی نیست سپس بهش پیشنهاد میده اگه میخواد میتونه به عنوان آبدارچی یا نظافت چی اونجا مشغول به کار بشه اما قدیر قبول نمیکنه و میره. کنعان پیش اکیف میره و با عصبانیت سرزنشش میکنه و میگه هرچه سریعتر کارگرها را بیمه کن چون اگه رسانه ها مطلع بشوند خیلی بد میشه و باید جریمه پرداخت کنند. دز خانه اورهان امل بیماریش عود کرده و تلش بالا بفته عمر و آسیه او را به دکتر میبرند و به قدیر اطلاع می دهند تا سریعا خودشو برساند. دکتر بهشون میگه وضعیت ریه های امل اصلا خوب نیست و باید تحت درمان باشه و داروهایش را سر موقع بخورد و تغذیه مناسب داشته باشد وگرنه امکان دارد تبدیل شود به ذات الریه. آنها وقتی از مطب دکتر بیرون میان موبایل هایشان را به قدیر می دهند و ازش میخوان تا انها را بفروشد و برای امل دارو و غذا بخرد. سوزان به دم در خانه شنگول میره و میگه میخواد بچه ها را ببیند اما شنگول میگه بچه ها نیستن و نمیداند که کجا هستن و کی میان سپس به دروغ بهش میگه که من بین آنها و بچه های خودم هیچ فرقی نمیزارم و خودم خرج و مخارجشان را می دهم سوزان بهش پاکت پولی می دهد و ازش میخواد تا آن را به دست بچه ها برساند. بعد از رفتن سوزان شنگول پاکت را باز می کند و با دیدن مقدار پول زیاد حسابی خوشحال میشه و بدون اینکه به کسی چیزی بگه پول ها را در صندوقی پنهان می کند…..