خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۶۰ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۶۰ سریال ترکی اسم من ملک

میتات با سیران قرار میگذارد و به کافه می رود. او نشسته و بغض کرده است. هنگامی که سیران می آید، میداد با ناراحتی در مورد ملک با او صحبت میکند و میگوید که نگران اوست. سیران او را دلداری میدهد و بغض میتات می‌ترکد.
در خانه ، احسان و باشاک پنهانی در مورد ملک صحبت میکنند و باشاک به احسان میگوید که ملک سرطان دارد. احسان ناراحت می شود. آنها سپس در مورد رفتن دفنه بخاطر کدورت برای عمر و قطع رابطه آنها صحبت میکنند. زهرا حرفهای آنها را از پشت در آشپزخانه می شنود. مریم به خانه جومالی می رود و با دلخوری به زمرد میگوید که خلیل بخاطر ملک سر قرار با او نیامده بوده است. زمرد سعی دارد کار خلیل را توجیه کند و از مریم میخواهد فعلا به خانواده اش چیزی نگوید. بعد از رفتن مریم، زمرد با خلیل تماس میگیرد و بخاطر این قضیه با او بحث میکند. خلیل عصبی شده و از زمرد میخواهد که در کارهایش دخالت نکند. مریم در خانه در جواب پدر و مادرش برای وقت محضر میگوید که در حال انجام کارها هستند.

صبح، آلپای بچه ها را دم خانه ملک می‌رساند. ملک که با ذوق برای آنها نیز صبحانه چیده است، از دیدن بچه ها خوشحال می شود. او پیگیر دفنه می شود و کرم به دروغ میگوید که دفنه سرما خورده است و برای همین نیامده، اما ملک تصور میکند که دفنه بخاطر دلخوری و قهر با او نیامده است. نفیسه با ملک تماس میگیرد و از او میخواهد به همراه بچه ها به خانه سید علی بروند. ملک قبول میکند و همه در خانه سید علی خوشحال می شوند و سریع برای سیدعلی خانه را تزیین میکنند. زهرا به بیمارستان برای دیدن عمر می رود. او به عمر میگوید که دفنه قصد دارد به همراه پدرش به آلمان برگردد و برای همین به استانبول رفته است. او از دفنه بدگویی میکند و میگوید که هیچکس برایش مهم نیست و بهتر است که عمر نیز دیگر به او فکر نکند. عمر از حرفهای زهرا متعجب می شود.
ملک به همراه بچه ها به خانه سیدعلی می رود. سیدعلی کوچک با دیدن بادکنک‌ها و کیک و تزیینات خوشحال می شود. آنها برای سیدعلی کوچک جشن گرفتن و هدیه های او را میدهند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا