خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۶۰ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۶۰ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۶۰ سریال ترکی اوچ کوروش

کارتال بهار و آتش را به یه محله میبره که بهار میگه اینجا کجاست؟ کارتال میگه بزار پیداش کنم میفهمی. بهار میگه یعنی نمیدونی کجاست؟ کارتال میگه خیلی وقته نرفتیم باید از لیلا میپرسیدم همان موقع کارتال آدرس را پیدا میکنه و کارتال میگه اینجا تنها جاییه که کسی پیدات نمیکنه. وقتی جلوی در خانه میرن بهار میگه اینجا کجاست؟ کارتال میگه خونه مادربزرگم. آنها به داخل میرن و منتظر میمونن تا بیاد، کارتال مدام میگه با پای راست وارد بشین. بخار میگه مادربزرگت چیکار میکنه؟ کارتال میگه میخوام بگم نترسی ولی راسیتش ترس داره! مردم مختلفی پیش مادربزرگ کارتال میان تا با رمالی و دارو و دود و جادو به سوالتشون جواب بده و راه حل جلو راهشون بزاره. بهار از لای در آنها را میبینه. بعد از رفتن مراجعه کننده مادربزرگش، با ترس و تردید وارد اتاق میشن. به محض وارد شدن مادربزرگ کارتال بهش میگه چیشد؟ پسردار شدی اومدی؟ اسمشم که عجیب غریبه! بهار با تعجب به کارتال نگاه میکنه که بهش میگه من بهش چیزی نگفتم یعنی لازمنیست بگم اون خودش همه چیزو میدونه و میفهمه! او شروع میکنه به از زندگی و خلق و خوی بهار گفتن سپس میگه استرس داشتی از همان اول به خاطر بابات حالا هم که مرده بازم داری! بهار با شنیدن اون حرف ها حساب ترسیده و جا خورده. افراد آزاده به طرف شاهین میرن که او میگه احتیاجی به اصرار نیست خودم میام و میره تو ماشین میشینه و ازشون میخواد سریعتر راه بیوفتن. کارتال ماجرارو برای مادربزرگش تعریف میکنه و میگه منتظر خبری از چتین هستم تا اون موقع میخواستم زن و بچه ام اینجا باشن. مادربزرگش مدام به بهار تیکه میندازه که بهار میگه مثل اینکه مادربزرگت از من خوشش نیومده! او میگه نه نیومده چون سردی ولی خوب به من چه شوهرت باید بپسندتت! و شروع میکنه به گفتن قوانین خانه اش که ساعت ۱۲ ظهر ناهار میخوریم و ۸ شب شام صبحم زود باید بیدار بشین!

بهار میگه عین مدرسه شبانه روزی! مادربزرگ کارتال میگه این میخواد همش غر بزنه؟ تو که خودت با اجنبیا بزرگ شدی! پس چی میگی؟ سپس میگه من مشکلی ندارم اگه مشکلی نداری پاشو معرفیت کنم به بقیه، کارتال به بهار میگه تا بلند بشه و بره. افه به لیلا زنگ میزنه و میپرسه که اوضاع چجوریه او میگه هیچی دارم از کونیالی پرستاری میکنم او ازش میخواد تا از خانه بیرون نرن، لیلا میگه چیشده؟ از صبح داداشمم مدام زنگ میزنه حالمو میپرسه چیشده؟ افه میگه هیچی فقط از خونه خارج نشین و میره. چتین به کارتال زنگ میزنه. کارتال میپرسه فهمیدی کار کی بوده؟ بایبارس؟ چتین میگه نه ولی در هر صورت تهش بایبارسه! آزاده سپس به کارتال میگه هرکاری میخوای با اون آدم ها بکنی بکن ولی با آزاده کاری نداشته باش اونو کار دارم. کارتال قبول نمیکنه اولش اما بعد قبول میکنه و به طرف انبار آزاده میره. شاهین پیش آزاده رفته که بعد از کمی حرف زدن از شاهین میپرسه تو به بایبارس چی گفتی؟ شاهین لبخند میزنه و میگه همون کاریو کردم که خودت گفتی! سپس آزاده او را تهدید به مرگ میکنه که شاهین میگه ای کاش زمان کافی داشتی واسش! به نظرم به فکر خودت باش! آزاده میپرسه تو چیکار کردی؟ همان موقع افرادی به آنها حمله میکنن و تیر به دست آزاده هم میخوره نژاد زیردستش او را از آنجا میبرد و بقیه میمیرن. موقع بیرون اومدن شاهین از اونجا کارتال میبینتش و با خودش میگه این اینجا چیکار میکنه؟ اینجا چخبره؟ و منتظر میمونه سپس ماشین آزاده را تعقیب میکنه. نوچه بایبارس که ماشین آزاده را تعقیب میکنه ماشین چتین را میبینه و به بایبارس خبر میده او بهش دستور میده که فعلا کاری نکنه و انها را زیر نظر داشته باشه.

تو پارکینگ کارتال رو سر نژاد اسلحه میزاره و میگه بقیه تون کو پس؟ نژاد میگه همه مردن فقط من و آزاده خانم موندیم! کارتال میگه پس یعنی فقط شما دوتا موندین از اونایی که به خانه ای که زن و بچه ام اونجا بودن تیراندازی کردن آره؟ نژاد تمام تلاششو میکنه که کارتال اونو ببخشه اما کارتال میگه نمیتونم چون احتمال داشت یکی از اون تیرها به بچه ام بخوره! و تیری تو سرش میزنه. کارتال در ماشینو باز میکنه و وقتی آزاده را تو اون وضعیت میبینه میگه آخه من با تو چیکار کنم؟ هم زنی هم زخمی! آزاده با بدبختی حرف می نه و میگه منو ببر پیش چتین. لیلا با کونیالی تو خونه کلنجار میره تا بهش دارو بده اما کونیالی قبول نمیکنه و مدام فرار میکنه. افه برای اینکه لیلارو از خانه بکشه بیرون به باتو زنگ میزنه تا مامور بفرسته به خانه اش و به لیلا بگه که افه تکین ازتون شکایت کرده و مدعی شده که به زور خانه اش را گرفتی! از طرفی کونیالی که لیلا تو اتاق حبسش کرده که فرار نکنه مدام لیلارو صدا میزنه و میگه منو بیار بیرون به خاطر همین وارد خانه میشن و آنجا را وارسی میکنن سپس آنها را بازداشت میکنن. چتین در سوئیت هتلش زده میشه که وقتی صدای کارتالو میشنوه باز میکنه سپس با دیدن آزاده تو اون وضع با عصبانیت به کارتال میگه گفتم باهاش کاری نداشته باش چیکار کردی؟ کارتال میگه کار من نبوده! آزاده و چتین باهمدیگه قبلا تو رابطه بودن که از هم جدا شدن و هنوز که هنوزه همدیگر را دوست دارن. چتین کنار آزاده میشینه و بهش میگه که خیلی ترسیدم فکر نمکیردم اینجوری بشم! افه به بازداشتگاه میره تا لیلا را از اونجا بیرون بیاره اما همان موقع بلنت وارد میشه. افه و بلنت باهمدیگه درگیر میشن و بلنت او را تحریک میکنه تا بزنتش و اینجوری بندازتش بازداشتگاه  و موفق هم یشه. بلنت از بازداشتگاه بیرون میاد و به عدنان پدر افه زنگ میزنه و میگه باید درباره یه موضوعی باهم حرف بزنیم! باتو وقتی میبینه او داره با عدنان حرف میزنه پیشش میره تا ببینه ماجرا از چه قراره!….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا