خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی بوی توت فرنگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی بوی توت فرنگی را مطاله می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی بوی توت فرنگی (Çilek Kokusu) محصول سال ۲۰۱۵ شرکت گلد فیلم ترکیه است. این سریال در ژانر کمدی و عاشقانه ساخته شده است که بازیگران اصلی آن عبارتند از؛ Demet Özdemir , Yusuf Çim , Mahir Günşiray, Murat Başoğlu , Laçin Ceylan , Ekin Daymaz , Mine Tugay .

قسمت ۶۱ سریال ترکی بوی توت فرنگی

خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی بوی توت فرنگی

اردم تصمیم می‌گیرد که به غنچه پیشنهاد ازدواج بدهد. او کیک می پزد و آشپزخانه را تزیین میکند. سپس به غنچه پیام میدهد و به دروغ میگوید که آنجا آتش گرفته است. غنچه نگران شده و سریع به سمت کافه می رود. او با دیدن آشپزخانه تزیین شده متوجه می شود که اردم قصد غافلگیر کردن او را داشته است. اردم به غنچه اصرار میکند تا از کیکی که پخته است بخورد. هنگامی که غنچه کیک میخورد، حلقه را داخل دهانش حس میکند و با دیدن آن غافلگیر می شود. او به اردم جواب مثبت می‌دهد و اردم با خوشحالی غنچه را بغل میکند. الچین به خانه نهاد می رود و آنها همگی دور هم می نشینند و در مورد باشاک صحبت میکنند تا تصمیم بگیرند که مشکل را حل کنند. ولکان با باشاک تماس میگیرد و با او قرار میگذارد‌‌. او در مورد آسلی با باشاک دعوا میکند. باشاک با شنیدن ماجرا شوکه شده و میگوید که او و آسلی هیچ نقشه ای ندارند و آسلی بیگناه است. باشاک میگوید که او فقط قصد کمک به آسلی را داشته و نهاد همانطور که به او تهمت زده بود، تصور میکند که آسلی دختر خوبی نیست و چنین حرفی زده است.

بوراک با آسلی برای شب قرار میگذارد‌‌ و می‌گوید که او را سوپرایز خواهد کرد. آسلی با خوشحالی به خانه رفته و حاضر می شود. بوراک دنبال آسلی می رود و او را به خانه خودشان می برد. آسلی متعجب می شود. بوراک میگوید که کسی در خانه نیست.سپس با خودش می‌گوید که همان‌جایی که عشقشان شروع شد باید این داستان را تمام کند. آسلی از اینکه به آنجا رفته، بخاطر خاطرات بد اخیر حس خوبی ندارد. بوراک او را داخل خانه می برد و سپس همه چیز را به روی آسلی می آورد و او را دروغگو میداند. آسلی شوکه شده و بغض میکند. او میگوید که هیچ ارتباطی با ماجرا نداشته و سپس از اینکه بوراک به او اعتماد نداشته است، با عصبانیت از خانه خارج می شود. کمی بعد، ولکان با بوراک تماس میگیرد و خبر میدهد که با باشاک صحبت کرده و آسلی بیگناه است. بوراک شوکه شده و از رفتار خود پشیمان می شود. او به کوچه می رود و از آسلی معذرت خواهی میکند، اما دیگر فایده ای ندارد و آسلی به او اهمیتی نمی‌دهد. ولکان دم خانه می رسد و وقتی میبیند که آسلی عصبی است، او را سوار میکند تا برساند. او در راه آسلی را دلداری میدهد و از او میخواهد که روی دوستی او حساب کند. بوراک با باشاک قرار میگذارد‌‌ و پیش او می رود تا حرفهایش را بشنود. او از اینکه به اشتباه قضاوت کرده خیلی ناراحت می شود. آسلی به کافه می رود و ماجرا را برای غنچه و اردم تعریف میکند و آنها نیز ناراحت می شوند. بوراک به خانه برمی‌گردد و با خلیل تماس میگیرد و از او میخواهد که پیشش بیاید تا با او درد دل کند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا