خلاصه داستان قسمت ۶۲ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۲ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده است.
قسمت ۶۲ سریال ترکی اوچ کوروش
در تفلیس افراد در حال بار زدن اجناس در کامیون هستند پسر بای بارس کامیون را میگیرد و به سردسته آنها میگه من اسلحه ها رو بهت ندادم که هر کاری دلت خواست انجام بدی سریال ازم عذرخواهی کن سردسته آنها به افراد دستور میده که به طرفش اسلحه بگیرند بهشون میگه من با اسلحه خودم به شما شلیک نمیکنم و شمارش معکوس را میخواند و با هر شماره ای که کم میکنه برای یکی از افراد اون مرد یه پیام میاد که عکس عزیزان شان هست که رو سرشان اسلحه گذاشتن و پیام دادند که یا یه گلوله تو سر خودت خالی می کنی یا عزیزت میمیره آنها هم یکی یکی با اسلحه های خودشان تو سر خودش آن شلیک می کند در آخر میرسه به همان سر دستشان و پسر بای بارس بهش میگه کسی که تو این کار میاد نباید عزیزی داشته باشه و او را می کشد همان موقع بایبارس به زنگ میزند و میگه تا پیشش بره بای بارس بعد از خوشامدگویی به پسرش با شاهین آشنایش میکند بای بارس لکه خونی روی دست پسرش میبینه و بهش میگه مثل اینکه وسط کار مزاحمت شدم میگه نه بابا دیدم جنسها داره دیر میرسه دستم گفتم برم ببینم چه اتفاقی افتاده حلش کردم چیز خاصی نبود او برای کرکماز تسلیت میگه بابای بارس میگه فقط اون نیست آزاده هم مرده پسرش ازش میپرسه این کار کی بوده کارتال بای بارس میگه نه دستور مرگ شو خودم دادم در حال بازی کردن با پسرش هست و بهار با لبخند به اونا نگاه می کند لیلا به خوبی از کنی آلی پرستاری می کند و در آخر دکتری برایش می فرستد و با اف برای خرید شکلات عقد میرن چه تیم در غم از دست دادن آزاده است و رفت و آمد شاهین را زیر نظر دارد و در فکر انتقام از اوست
لیلا با اف بعد از خریدن شکلات به خانه مادربزرگ لیلا میرن لیلا آنجا آتش را میبینه و حسابی ازش خوشش میاد کارتال با دیدن اف بهش میگه ازت دوتا سوال دارم یکی اینکه دوباره پیش لیلا چیکار داری دوم اینکه شکلاتی که دسته شکلات خواستگاری اف تایید میکنه کارتال میگه پس مثل اینکه قصدت جدیه و بهش میگه پس باید حسابی کتکت بزنم لیلا شکلات را از دست اف میگیره و میگه راحت باش داداش اف میگه من برای دعوا نیومدم ببین با پای خودم اومدم تا خواستگاری کنم کارتال میخنده و به لیلا میگه موقع میخواد بیاد خواستگاری و شروع میکنه به زدن اف مادربزرگش کارتال را صدا میزنه و میگه دست بردار نیتش جدیه به طرف سالنی میرن که شاهین دلیلشو میپرسه، او بهش میگه واسه آشنایی اومدیم اینجا. وقتی به به داخل میرن می بینند که طرف قرارداد شان با یک نفر دیگه سر معامله هستند او بهش میگه دیدیم بارهاتون دیر رسید به دستمون ما هم گفتیم دیگه طرف قراداد دیگه ای پیدا کنیم، طرف قرارداد جدیدش شروع میکنه با پوزخند مغز خوردن که او یکدفعه دندوناشو با دستش از دهنش درمیاره و محافظشو میکشه سپس تو نوشیدنی اون مرد میندازه و میگه بخور. شاهین با دیدن خشن بودن اون مرد حسابی میترسه و با دیدن اون مرد که نوشیدنیو از ترس خورد حالش بد میشه و به سرویس بهداشتی میره. پسر بایبارس به سرویس میره و دستشو میشوره سپس بهش میگه دیگه باهم آشنا شدیم، من کلیچم و دستشو دراز میکنه شاهین هم دستشو میگیره و میگه منم شاهینم. افه و کارتال هنوز دارن باهمدیگه بحث میکنن و تیکه میندازن که مادربزرگشون از راه میرسه و میگه اون دعوا بس نبود؟ و به افه میگه واسه چی اومدی؟ او میگه معلومه دیگه که اجازه بگیرم با لیلا ازدواج کنم. مادربزرگش میگه هرچیزی یه آدابی داره درسته پدرت آدم خوبی نیست و باهاش مشکل داری ولی باید مادرت بیاد.
بعد از رفتن مادربزرگش چتین به افه زنگ میزنه و میگه باید بیاین پیشم افه میگه درباره چیه؟ چیشده؟ چتین میگه آراده مرده او جا میخوره و به کارتال میگه باید بریم کارتال میگه کجا؟ چیشده؟ افه میگه آزاده مرده باید بریم پیش چتین. شاهین از حال بدش پیش نریمان میره و ماجرارو تعریف میکنه نریمان میگه کلیچ اومده؟ اون که اینجا نبود! شاهین میگه حتما کسی اینجا دورش نمونده که اونو گفته بیاد اینجا! نریمان میگه برای اینکه اونو بفرستی بره باید کاری کنی که چتین برگرده پیش بایبارس و واسش کار کنه اینجوری کلیچو میفرسته تا برگرده همونجایی که بوده. کلیچ برای اینکه کار کارتالو تموم کنه باید کاری کنه تا چتین پیشش نباشه که اتفاقی واسش نیوفته. به خاطر همین اکرم زیردست چتین را به موتورخانه خانه اش میبره و میگه که چتین اون داداشم داره تازگیا چه غلطی میکنه؟ او میگه من چیزی نمیگم چون واسه چتین کار میکنم کلیچ بهش میگه فکر نمیکنی چرا آوردمت تو موتورخانه خانه ی خودت؟ چون بالا زنت داره زندگی میکنه و از مادرت پرستاری میکنه و اینجوری او را تهدید میکنه. اکرم شروع میکنه به گفتن اینکه داره دنبال شاهین میگرده کلیچ میپرسه چرا؟ او میگه چون اون آزاده را کشته و حدس میزنه برای اینکه به بایبارس نزدیکتر بشه داره یه کارهایی میکنه! شاهین پیش روشن میره و بهش میگه زنگ بزنه به کارتال تا بیاد. افه و کارتال که در حال رفتن پیش چتین هستن روسن بهش زنگ میزنه و میگه که شاهین اومده محله و باهات کار داره. آنها به اونجا میرن و شاهین بعد از کمی کل کل کردن باهاش میگه تو عمه خودتو انداختی بیرون به خاطر اینکه زن بایبارس بود! منو که باهاش کار میکنم گذاشتی کنار، چجوری با پسرش رفت و آمد میکنی؟ کارتال جا میخوره و میگه چتین؟ شاهین تایید میکنه و میگه درست فکر میکردم که وقتی بفهمی میزاریش کنار و میره. لیلا پیش هالیده میره و میگه که داره ازدواج میکنه و بایدبرای مراسم ها ۲،۳ روزی بیاد اونجا خانه مادربزرگش که هالیده به بهونه اینکه نمیتونه زندگیشو ۲،۳ روز ول کنه میگه نمیاد لیلا ناراحت میشه و میگه مثل اینکه تو هم دیگه آبجیم نیستی نه؟…..