خلاصه داستان قسمت ۶۲ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۲ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۶۲ سریال ترکی تردید (هرجایی)
قسمت ۶۲ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)

داستان عشقی غیرممکن که زادهٔ انتقام است. میران بعنوان تاجری وارد شهر می‌شود و مراوداتش را با خانوادهٔ شاداوغلوها بیشتر می‌کند و در نهایت نوهٔ نصوح شاداوعلو (ریّان) رو خواستگاری می‌کند. از آنجاییکه ریّان نوهٔ تنی نصوح نیست و میران خواستگار واقعاً خوبی محسوب می‌شود نصوح میخواد که نوهٔ دیگه‌اش یارن شادوغلو رو به او بدهد …

قسمت ۶۲ سریال ترکی تردید (هرجایی)

زهرا با خشم به به میران می گوید که نتوانسته است از دخترش مراقبت کند و بعد به سمت عزیزه هجوم می برد و می گوید: «دخترم را چه کار کرده ای؟ » عزیزه می گوید: « آزاد کجاست؟ چرا الان که باید پیش خانواده اش باشد غیبش زده است! » میران اسلحه را به سمت جهان می گیرد و فریاد می زند: «زن من را کجا برده اید؟ » در همین حین آزاد از ماشین پیاده می شود و وقتی می فهمد که ریان گم شده است بر سر میران فریاد می زند و می گوید: «تو چجور مردی هستی که نمی توانی از زنت مراقبت کنی؟؟ » در همین هنگام راننده ای که ریان همراه او بوده به فیرات زنگ می زند و می گوید که ریان ناپدید شده است. میران و هازار و و آزاد و فیرات با عجله سوار ماشین می شوند و راننده را در یک جاده فرعی پیدا می کنند. او توضیح می دهد که سه نفر او را زده و بیهوش کرده اند و ریان را برده اند و بعد ادامه می دهد: «ولی قبل از بیهوش شدن شنیدم که به پمپ بنزین می روند. » همگی با عجله به طرف پمپ بنزین به راه می افتد. عزیزه به عمارت برمی گردد ولی فکر این که چه کسی ممکن است ریان را دزدیده باشد او را آشفته می کند و به همه افرادش میسپرد تا ریان و افرادی که او را دزدیده اند را پیدا کنند. آنها در پمپ بنزین دنبال ریان می گردند و دوربین ها را هم چک می کنند ولی خبری نیست این باعث می شود که آزاد و میران باز با هم بحث کنند و تقصیر را گردن یکدیگر بیندازند. در همین حین یکی از کارکنان به سمت آنها می آید  و می گوید که دختری را همراه سه نفر دیده که به ده بالایی می رفتند.

میران و هازار به همراه هم به سمت ده بالایی می روند. عزیزه وقتی می شنود که میران و هازار همراه هم به دنبال ریان می گردند حالش بد می شود. سپس رو به اهل خانه می گوید که میران به دنبال زنش رفته چون او را دزدیده اند. سلطان از شنیدن این حرف خوشحال می شود. و عزیزه به او می گوید: «امیدوارم دست تو در این کار نباشد. » هازار و میران به ده بالایی می رسند ولی از هرکه سوال می کنند کسی چیزی ندیده است تا این که پسرکی کم سن و سال به طرف آنها می آید و می گوید که دختری به نام ریان را دیده که از او کمک خواسته ولی سه نفر او را با خود بردند. نگرانی هازار و میران بیشتر می شود. از آن طرف هم آزاد و فیرات به ژاندارمری رفته اند و خبر دزدیده شدن ریان را می دهند. همه در مزرعه نگران نشسته اند و منتظرند.

 

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا