خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۶۳ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۶۳ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۶۳ سریال ترکی اوچ کوروش

کارتال سر قرار با چتین میره و شروع میکنه به کتک زدنش چتین میپرسه چیشده؟ من میدونم الان داریم دعوا میکنیم ولی دلیلشو نمیدونم! کارتال میگه چرا پسرعمه؟ دروغ گفتی؟ و شروع میکنه به دعوا کردن که چتین میگه من دروغ نگفتم همان موقع افه از راه میرسه و جداشون میکنه. کارتال میگه تو داری از این طرفداری میکنی؟ افه میگه آره طرفداری میکنم چون کسی به کسی خیانت نکرده! تو زخم دستتو به همه نشون میدی که اون بایبارس کرده ولی پشت تنشو ببینی میفهمی که چیکارش کرده! کارتال آروم میشه و میگه چی میگه؟ چتین میگه برو به درک و میره کارتال به دنبالش میره و جلوشو میگیره و میگه چرا نگفتی؟ چتین میگه یعنی چی که نگفتی؟ شاید به خاطر این بوده که میفهمیدی بهم اعتماد نمیکردی! یا شایدم خجالت میکشیدم که پسر نفرت انگیزترین پدر دنیام! افه از راه میرسه و میگه یا به خاطر همه این دلایل نگفتی! چتینم میگه نریمانم بهت نگفت چون واسش مهم نبود وگرنه پسرشو نمیگذاشت پیش اون حیوون! وقتیم که منو فهمید اصلا واسش مهم نبوده! کارتال میگه من عمه مو گذاشتم کنار ولی بی محبت نیست در حقش بی انصافی نکنیم چتین میگه اینجوری میگی چون در حقت مادری کرده که در حق من نکرده! افه میگه بسه دیگه بریم و باهم میرن. بهار پیش مادربزرگ کارتال میره و مبپرسهلیلارو به افه میدین دیگه؟ او بهش میگه ما فقط راهو به دختر نشون میدیم دیگه جوابمون جواب دخترمونه. شاهین پیش نریمان میره و او ازش میپرسه چیشد؟ شاهین میگه هیچی دیگه زد به سرش حسابی عصبانی شد. نریمان میپرسه نکنه بلایی سر بچه ام بیاره! شاهین میگه نه اون اهل کشتن نیست کاری که با تو کردو باهاش میکنه دیگه نترس خیالت راحت. کلیچ به یکی از افرادش میگه برو به کار شاهین برس و هرچی شد اول باید به من بگی حتی قبل از بابام من باید بفهمم.

کارتال و افه و چتین به یک رستوران میرن و به چتین میگه یه سوال داره مغزمو میخوره و از جوابش یخورده میترسم! کسی که گفتی بابات میخواسته با بهار ازدواج کنه تو بودی؟ چتین میخنده و میگه نه من نبودم کارتال میگه خداروشکر خیالم راحت شد افه میگه خیلی هم راحت نباشه چون اینجوری یعنی اینکه یه پسر دیگه ام داره! چتین میگه آره کلیچ کارتال میگه آهان همونی که گفتی شیطانه؟ چتین میگه آره و شروع میکنه درباره اش گفتن که تو قفقازه و بیشتر به معامله ها میپردازه! کلیچ تو همان رستوران رفته و به گارسون میگه میخوام همه ی میزهارو مهمون کنم و سر هر میز یه سینی میوه میبرن. کارتال میپرسه این چیه؟ گارسون میگه یه نفر برای همه سفارش داده تازه برگشته به اینجا. کارتال یهو تو سینی میوه انگشت بریده میبینه که حالش بد میشه و میگه این چیه دیگه! چتین انگشتر تو انگشتو درمیاره و میبینه توش نوشته اکرم و به سرعت از اونجا بیرون میره. کارتال و افه به دنبالش میرن که میبینن نیست و نمیدونن کجا رفته. چتین به سالن بسکتبال میره که کلیچ همانجا منتظرشه و باهم کل کل میکنن. کلیچ میگه حداقل من به خانواده ام مثل تو پشت نکردم، چتین میگه تا زمانی که تو و بایبارس به درک واصل نشین من روبروتونم نه کنارتون کلیچ نزدیکش میشه و شروع میکنه به تحقیر کردنش که چتین باهاش مبارزه میکنه اما اصلا زورش به اون نمیرسه و حسابی کتک میخوره. چتین بی حال کنار سالن افتاده که کلیچ با توپ های بسکتبال را سمتش محکم پرتاب میکنه که باعث میشه از حال بره کلیچ همانجوری به زدنش ادامه میده و میگه خیلی وقت بود توپ بازی نکرده بودیم و میخنده و بعدش از پاش میگیرتش و با خودش میبرتش. فردای آن روز کارتال به افه زنگ میزنه و میگه کجایی شاه داماد؟ افه میگه مگه نباید عصر میومدم؟ کارتال میگه یعنی واقعا میخوای بیای؟ افه میگه اصلا حوصله مسخره بازی ندارم دارم میام کارتال میگه فقط دیر نکنی. افه به دنبال مادرش میره مادرش وقتی میپرسه کجا باید بریم افه میگه خواستگاری او حسابی جا میخوره.

چتین با حالی داغون به هوش میاد که کلیچ را کنارش میبینه. کلیچ میگه فهمیدی فرصتی که بهت دادم چقدر مهمه؟ خیلیا پشتم حرف میزنن که اکثرش درسته ولی نمیزارم بگن که قاتل برادرشه چون بالاخره برادرمی منم دوست دارم ولی خوب به بابام قول دادم دیگه. سپس یه انگشتر روی سینه اش میزاره و میگه خودت خوب میدونی این چیه نزار به جایی برسی که من بکشمت یا درد بیشتری تحمل کنی و از اونجا میره. نوچه کلیچ بهش زنگ میزنه و میگه تحقیقات درباره شاهین تموم شد آقا منتظر دستوریم کلیچ میگه باشه. شاهین وقتی از خواب بیدار میشه از خدمتکارش میپرسه بابام کجاست؟ او میگه نمیدونم صبح زود زد بیرون. اوکتای به محله و به خانه خودشان رفته و با دیدن اونجا که داغون شده جا میخوره. حسنی از راه میرسه و میگه چقدر خوبه که برگشتی! بعد از کمی حرف زدن میگه میخوای برم به کارتال بگم؟ اوکتای میگه نه و آدرس هالیده را میپرسه وبه اونجا میره. هالیده با دیدن پدربزرگش جا میخوره. بهار پیش لیلا میره و میگه که چقدر خوشگل شده. زنگ در خانه میخوره و لیلا میره درو باز میکنه مادر افه با دیدن اونجا و افراد اون تو کمی جا میخوره. اوکتای از هالیده میپرسه ازدواج کردی؟ او میگه آره دو ساله درباره شوهرش میپرسه که میگه پیش شاهین کار میکنه. اوکتای میگه میخواستم با کارتال حرف بزنم ولی فکر نکم قبول کنه و از هالیده میخواد تا با کارتال آشتیش بده. هالیده میگه من دیگه واسه کسی ارزش ندارم منو نگاه کن! هالیده را میبینی؟ و باهاش دعوا میکنه و میگه خانوادتو از هم پاشوندی تو مارو به دوتا شیشه نوشیدنی فروختیو شروع میکنه به گریه کردن و از مشکلاتش تو اون خونه میگه که من فقط یه بچه میخوام چون فقط اون میتونه منو دوست داشته باشه. بعد از رفتن پدربزرگش هالیده حرف های لیلارو تو ذهنش مرور میکنه و شیشه را میشکوند و شروع میکنه به گریه کردن. مراسم خواستگاری شروع میشه و مادر افه لیلارو از مادربزرگش خواستگاری میکنه که مادربزرگ لیلا به مادر افه میگه شما دختر منو ناراحت کردین خودش نگفت ولی میدونم اگه از این به بعد اذیتش کنی با من طرفی اگه بعد از مرگمم اذیتش کنی تو آخرت ولت نمیکنن نباید از بالا بهش نگاه کنی! سپس میگه مبارکه و میره. مادر افه جا میخوره و میگه چیشد؟ الان دختر دادن یا نه؟ کارتال میگه متاسفانه بله همان موقع تلفنش زنگ میخوره که میبینه چتینه و بعد از برقراری تماس به افه میگه سریعا پاشو بریم و میرن. سمیحا خانم میگه چیشد؟ کجا رفتن؟ قرار بود درباره مراسم حرف بزنیم!؟ بهار میگه اینا همینن یهو میزارن میرن ولی خودشو واسه مراسم میرسونن خیالت راحت تجربشو داشتم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا