خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی بوی توت فرنگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی بوی توت فرنگی را مطاله می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی بوی توت فرنگی (Çilek Kokusu) محصول سال ۲۰۱۵ شرکت گلد فیلم ترکیه است. این سریال در ژانر کمدی و عاشقانه ساخته شده است که بازیگران اصلی آن عبارتند از؛ Demet Özdemir , Yusuf Çim , Mahir Günşiray, Murat Başoğlu , Laçin Ceylan , Ekin Daymaz , Mine Tugay .

قسمت ۶۳ سریال ترکی بوی توت فرنگی

خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی بوی توت فرنگی

غنچه به خانه پیش آسلی می رود و آنها درد دل میکنند. کمی بعد، اردم و بوراک دم پنجره خانه آسلی می روند و بوراک با چیدن شمع و گل روی زمین، آسلی را غافلگیر می‌کند، اما آسلی عصبانی شده و داخل می رود. او در واقع همچنان به بوراک علاقه دارد اما از او خیلی ناراحت است. روز بعد، آسلی با شرکت الچین برای کار تماس میگیرد و قرار مصاحبه میگذارد. بوراک در کافه مشغول کار می شود و وقتی آسلی به کافه می رود، با دیدن او عصبانی شده و بیرون می رود. نهاد با بوراک تماس میگیرد. بوراک میگوید که او دیگر به خانه برنمی‌گردد و دانشگاه را نیز رها کرده است. آنها با یکدیگر دعوا کرده و بوراک قطع میکند. سلدا از ندیدن بوراک بیتابی میکند و ناراحت است. آسلی به شرکت الچین می رود و آنها پیشنهاد یک موقعیت کاری در پاریس را به او میدهند. آسلی بخاطر دور شدن از بوراک پیشنهاد را قبول کرده و ماجرا را به امل نیز میگوید. بوراک وقتی این حرف را می شنود، میخواهد مانع رفتن آسلی بشود، اما فایده ای ندارد. او میگوید که همراه آسلی می رود، اما آسلی قبول نمیکند.

ولکان پیش باشاک می رود و از او میخواهد برای اینکه حسن نیت خودش را ثابت کند تا نشان دهد که واقعاً بچه هایش را دوست دارد، سهام الچین را پس بدهد. باشاک قبول میکند و وقتی الچین و سینان این خبر را می شنوند به شدت خوشحال می شوند و از بوراک تشکر میکنند. غنی به چایلا ابراز علاقه کرده و میگوید که از ابتدا عاشق او بوده و برای همین با بوراک مشکل داشته است. ولکان پیش سلدا و نهاد می رود و خبر میدهد که بوراک تصمیم دارد به همراه آسلی به پاریس برود. سلدا که دیگر طاقت این وضعیت را ندارد، از نهاد میخواهد هر طور که شده بوراک را به خانه برگرداند و او هرچه بخواهد قبول میکنند و بالاخره به ازدواج بوراک رضایت میدهند. آسلی با چمدان به کافه می رود تا با غنچه و اردم خداحافظی کند. او یک روز زودتر از تاریخی که اعلام کرده بود بلیت گرفته است تا بوراک متوجه نشود و دنبال او نرود. بعد از خداحافظی آسلی و رفتن او، بوراک با خوشحالی به کافه می رود تا خبر رضایت پدر و مادرش را بدهد. او وقتی می فهمد که آسلی امروز بلیت دارد، سریع تاکسی میگیرد و دنبال آسلی می رود. بوراک ماجرا را به آسلی میگوید و به او پیشنهاد ازدواج میدهد و آسلی قبول میکند. سه ماه بعد، آسلی و بوراک در حیاط خانه نهاد با یکدیگر ازدواج میکنند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا