خلاصه داستان قسمت ۶۴ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۴ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۶۴ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۶۴ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

قسمت ۶۴ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

اکین به کومرو زنگ میزنه و بهش میگه می خوام باهات صحبت کنم باید ببینمت اما کومرو میگه ولی من نه میخوام اصلا ببینمت نه صداتو بشنوم! اکین بهش میگم هر جور که شده پیدات می کنم تا باهات صحبت کنم کومرو میگه باشه پس من اصلا از خونه بیرون نمیام که نتونیم با هم صحبت کنیم! اکین میگه باشه اگه اینجوریه اوکی و تلفنو قطع میکنه. اکین کم نیاورده و بعد از چند ساعت با کشتیش به سمت خانه دوعان میاد. کومرو که در تراس نشسته بود با دیدن او حسابی شوکه میشه سپس بعد ازش میپرسه که تو اینجا چیکار می کنی؟ از اینجا برو. اکین بهش میگه تا باهات صحبت نکنم من نمیرم. ییلدیز وقتی اکین را میبینه با خنده میگه شوالیه سیاه هم اومد. سپس میره تا کومرو راضیش کنه تا با اکین بره. او با عصبانیت میگه به تو ربطی نداره ییلدیز لطفاً دخالت نکن. ییلدیز بهش میگه این بیچاره اومده فقط چند ساعت باهات صحبت کنه خوب برو دیگه مگه چی میشه؟ کومرو از دست اکین و از طرفی از ییلدیز کلافه شده. ییلدیز به اکین میگه وقتی رفتی و رابطه تون به هم خورد کومرو خیلی گریه کرد. اکین با خنده میگه آخی عزیزم گریه هم کردی؟

کومرو با کلافگی و عصبانیت میگه داره دروغ میگه و ازش میخواد تا ساکت بشه. ییلدیز بهش میگه خوب برو دیگه مگه چی میشه؟ ازت کم که نمیشه یه خورده صحبت میکنی بعد برمیگردی و کومرو را به زور راهی می کنه. بعد از رفتن آنها ییلدیز خوشحال میشه و با خودش میگه به خدا اگه این دختر ازدواج کنه خودم جهیزیه شو درست می کنم. اکین در کشتی با کومرو صحبت میکنه و دوباره با هم آشتی می کنند و موفق میشه دلشو بدست بیاره و بهش قول میده که دیگه تنهاش نزاره. آنها با هم دیگه در حال صحبت کردن و خوش گذرانی هستند که اکین ازش میپرسه تا حالا بابات دست روت بلند کرده؟ کومرو میگه اینو دیگه از کجات در آوردی؟ معلومه که نه! بابای من خیلی باهام مهربون و هیچ آسیبی به من نمیزنه. اکین میگه اون موقع که دستت سوخته بود چی؟ کومرو میخنده و میگه اونو میگی؟ فکر کردی واقعا بابام همچین کاری میکنه؟ خیلی اتفاقی مادرم چای ریخت رو دستم همین. اکین کاملا متوجه میشه که ماجرا از چه قرار بوده. چتین به همان محلی که اکین را انداخته بود میره تا ببینه و نشونی پیدا کنه که بی گناهی خودش را اثبات کنه اما وقتی میرسه میبینه که حتی دوربین ها را هم از جا کندن و هیچ ردی از خودشون به جا نداشتن او حسابی حالش گرفته میشه و به دستیار جدید دوعان مراد زنگ میزنه و بهش میگه نتونستم هیچ ردی پیدا کنم همه مدارکو از بین بردن.

او همین موضوع را به دوعان خان میگه دوعان بهش میگه حتی اگه او همچین کاری نکرده باشه و بهش تهمت زده باشن باز هم او وظیفه اش را به خوبی انجام نداده سپس به چتین زنگ میزنه و میگه از آنجایی که تا الان هنوز هیچ خبری ازت نبود یعنی اینکه هیچ رد و نشونی نتونستی پیدا کنی. چتین تایید می کند دوعان بهش میگه حتی اگه بگیم اکین بهم دروغ گفته باشه ولی تو باز هم کارتو درست انجام ندادی و باعث شد که اون پسررو بندازی دوباره تو زندگی من و اینو نمیتونم اصلا ببخشم و ازت می خوام که هر کاری که تا الان برای من و خانواده‌ام انجام دادی فراموش کنی و از زندگیم بری بیرون. بعد از قطع تماس چتین با درماندگی روی نیمکت می‌نشیند و گریه اش می گیرد. منشی اندر پیشش میره و بهش خبر میده که فردی به نام فیدو که یه تاجر عرب هستش میخواد باهاش قرار ملاقات بزاره از طرفی هم تمایل داره که شرکت را بخره اندر بهش میگه کارهای ملاقات را انجام بده و خودش هم درباره فیدو تحقیق میکنه و متوجه میشه که حسابی پولداره سپس به اتاق دوعان میره و بهش میگه درباره این موضوع میگه. دوعان بهش لبخند میزنه و میگه اما شرکت ما خریدنی نیست و قصد فروش نداریم اندر میگه این آدم مولتی میلیارده نباید بی گدار به آب بزنیم بعداً حتماً به درد ما میخوره.

شب هاندان به خانه اکین میره تا باهاش صحبت کنه و دوباره درباره دوعان خان بهش بگه اما اکین بهش میگه من میدونم که داری دروغ میگی و دوعان همچین کاری اصلا انجام نمیده و داری از خودت داستان سرایی می کنی. هاندان خودشو نمیبازه و میگه باورم نمیشه تو رو هم گول زده و بازی داده؟ اکین میخنده و میگه من تو این مورد از کسی بازی نمی خورم بهتره اگه میخوای ازش انتقام بگیری یا تلافی کنی خودت هیچ کاری انجام ندی و صفر تا صدشو بسپاری دست خودم! هاندان بهش میگه باشه هرجور که راحتی و از اونجا میره تو ماشین در راه خانه به دستیارش میگه باید دنبال یه احمق دیگه باشی دیگه اکین به درد نمیخوره عاقل شده‌ دوعان وقتی شب به خانه برمی گرده سراغ کومرو میره تا باهاش کمی صحبت کنه و ازش درباره اکین میپرسه و میگه اومد که باهات صحبت کنه؟ چی شد؟ کومرو بهش میگه آره اومد اصرار کرد حرف بزنه و گفت که همینجوری دلش میخواست بره یه مسافرت رفت و زود اومد. دوعان میخنده و میگه دلیل مسخره و بی سروته همه مردها! کومرو تایید میکنه و چیزی بروز نمیده که با اکین دوباره آشتی کرده و با هم دیگه وارد رابطه شدند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل پنجم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا