خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۶۴ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۶۴ سریال ترکی اسم من ملک

در خانه باغ، خلیل عمر را نصیحت میکند و از اینکه عمر اصرار دارد تا دفنه به فکر خانواده اش باشد او را سرزنش میکند و میگوید که هرکس مسئول رفتار و زندگی خود است. کمی بعد، ویلدان به آنجا می رسد. او با دیدن عمر او را بغل میکند. سپس به او میگوید که برای نصیحت نیامده و بلکه برای حمایت از او آمده است و او را درک میکند و اصراری به برگشتن او به خانه ندارد. احسان و باشاک به دیدن ملک می روند. ملک در حال آماده کردن خانه برای بچه هاست و به نتیجه دادگاه امیدوار است و از این بابت ذوق دارد. احسان پنهانی به باشاک میگوید که احتمال پیروزی آنها کم است و ملک بی جهت امیدوار شده است. شب وقتی میتات به خانه می رود، اونزیله پیش او رفته و با عصبانیت بخاطر ماجرای قرار زینال با او بحث میکند. میتات ای زینال تعریف میکند. اونزیله از اینکه میتات او را نادیده گرفته و بی خبر برای او قدم برداشته از او گله میکند و سپس با گریه می رود. صبح روز بعد، داروهای سیدعلی تمام شده و اونزیله میگوید که برای خرید بیرون می رود. ملک که استرس دادگاه را دارد، در خانه نمی‌ماند و قبل از دادگاه به کارگاه می رود. میرزا و خلیل برای او آرزوی موفقیت میکنند و پیشنهاد همراهی میدهند، اما ملک از آنها میخواهد که کارگاه را خالی نگذارند. او سپس بابت به هم خوردن نامزدی خلیل ابراز تأسف میکند. خلیل میگوید که این مسأله ربطی به ملک ندارد و آنها مناسب یکدیگر نبوده اند.

میتات برای صبحانه پیش سیران رفته و مشغول صحبت و خوردن هستند. اونزیله به سمت داروخانه می رود، اما دم در با دیدن میتات و سیران شوکه شده و گریه اش میگیرد. او منصرف می شود و به خانه برمیگردد‌.
همه به دادگاه می روند و منتظر نوبت هستند. وقتی دفنه و کرم به دادگاه می روند، ملک به سمت دفنه رفته و او را بغل میکند. دفنه که از ملک دل چرکین است، با عصبانیت با او دعوا میکند و از اینکه ملک همیشه تفکر خودش را درست میداند و یه دیگران تحمیل می‌کند، او را بخاطر جدا شدن از عمر و همچنین آمدن اجباری به ترکیه مقصر میداند.
کرم سعی دارد جلوی دفنه را بگیرد تا ملک را ناراحت نکند. ملک نیز سعی دارد دفنه را آرام کند. کمی بعد نوبت دادگاه می شود و آلپای و ملک به همراه وکلای خود به اتاق می روند. کنعان به عدنان میگوید که دفنه را که در حال گریه است بیرون ببرد تا هوا بخورد. دفنه سرش را روی شانه عدنان میگذارد و گریه میکند. عمر که دم در دادگاه آمده، با دیدن این صحنه شوکه می شود.

اونزیله به خانه می رود و قدریه دوباره به او طعنه می زند و اسم میتات را می آورد. اونزیله با کلافگی میگوید که میتات عاشق یک زن متاهل و بچه دار است. قدریه با شنیدن این حرف شوکه شده و سریع به اتاق نفیسه می رود و این خبر را میدهد. سیدعلی نیز صدای قدریه را شنیده و عصبانی می شود. مریم به کارگاه پیش خلیل می رود و میگوید که او مقصر چیزی نیست و از ابتدا با مریم صادق بوده است و از او تعریف میکند. سپس با او خداحافظی میکند. زمرد دم خانه مریم می رود، اما میبیند که خانواده او در حال اسباب کشی هستند. در دادگاه، وکیل آلپای با توجه به بیهوش شدن های مکرر ملک تقاضای برگه سلامت برای صلاحیت نگهداری از بچه ها را میکند. قاضی رای به برگه سلامت میدهد و تا زمان دادگاه بعدی بچه ها را همچنان به آلپای می سپارد. ملک شوکه و ناراحت می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا