خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی خواهران و برادران
بچه ها حاضر میشن تا برای تمیز کردن آشپزخانه ای که میخوان کرایه کنن. جمیله بهشون میگه همتون میرین؟ آسیه تایید میکنه و میگه آره فقط عمو ارهانم میمونه خونه جمیله میگه اون دوستم که قراره برم پیشش یخورده دیر میرسه اشکالی نداره من بعد یکی دو ساعت بعد از شما از اینجا برم؟ قدیر میگه نه راحت باش من که بهت گفتم تا هروقت میخوای بمون همینجا خودت میخوای بری. دوروک و ملیسا با مسخرگی برای مادرشون فال قهوه میگیرن نباهت میگه آهان واسه خریداتون نمیتونین منو با این چیزا بازی بدین. آکیف وقتی خنده های اونارو میبینه پیششون میره و بهشون میگه چه زندگی شاد و مفرحی و وقتی بهشون نزدیک میشه نباهت به بهونه استراحت از اونجا میره دوروک هم میگه منم قهوهمو میبرم اتاقم تو هم خواستی بیا. ملیسا میگه اتفاقی افتاده؟ آکیف میگه آره من با دوروک دعوام شد حالا واسم قیافه گرفته آخه من دلم میاد به کسی بدی کنم؟ دوروک با طعنه بهش میگه تاحالا به این فکر کردی که بری بازیگر بشی؟ خیلی استعداد داری و میره. بچه ها از خانه رفتن و جمیله پیش ارهان به خانه آنها رفته. تو به فرصت مناسب به اتاق شنگول میره و کیف پولهارو برمیداره ارهان با شنیدن سر و صدا میره پیشش تا ببینه چخبره که با دیدن کیف پول دستش میگه دخترم اون کیفو چرا برداشتی؟ بده به من بچه ها لازمش دارن! اما جمیله با خواهش میگه نمیتونم عمو جان بزار برم به این پول احتیاج دارم ارهان سعی میکنه جلوشو بگیره که از روی ویلچر می افتد. جمیله فرار میکنه و همان موقع قدیر به خانه پیش عمو ارهان میره. با دیدن ارهان روی زمین میپرسه چیشده عموجان؟ ارهان واسش تعریف میکنه قدیر سریعا از خانه بیرون میره و جمیله را میبینه که در حال دویدن هستش و به دنبالش میره. جمیله به ایستگاه تاکسی میره و سوار ماشین میشه قدیر ماشین را تعقیب میکنه.
جمیله به کاباره میرسه و به خواهرش پولو میده و میگه بیا این. برو بده به صاحب کارت تا از اینجا بریم ییلدیز وقتی ساک پول را برمیداره و پیش دوست پسرش که بیرون ایستاده میره و میگه این پولهارو جمیله آورد داد به من برو بدهیتون بده تا از اینجا بریم او میپرسه اینو از کجا آورده؟ چرا داد به تو؟ ییلدیز میگه بهش گفته بودم به خاطر بدهیم به صاحب اینجا دارم کار میکنم اونم رفته پول جور کرده و واسم آورده اون پسر میگه حیف نیست این همه پولو بدیم به اون مرتیکه؟ میتونیم با این پول فرار کنیم و بریم یه زندگی جدید شروع کنیم ییلدریز اول قبول نمیکنه و میگه خواهرم رفته واسه من پول جور کرده نمیتونم اینجا تنهاش بزارم! اما دوست پسرش نظرشو عوض میکنه و میخوان به طرف ماشین برن که فرار کنن همان موقع جمیله بیرون میاد و به طرف خواهرش می دود و ازش میخواد تا تنهاش نزاره قدیر هم از راه میرسه و با دیدن جمیله که به دنبال ماشین می دوییده و رو زمین افتاد میره. قدیر وقتی میبینه جمیله بیهوش رو زمینه سریعا به بیمارستان میرسونتش. سنگول و بقیه در حال تمیز کردن آشپزخانه هستن که بنگاهی میاد و میگه قدیر نیومد سر قرار صاحب ملکم عصبی شد و معامله را فسخ کرده آنها ناراحت میشن و از طرفی هرچی به قدیر زنگ میزنن جواب نمیده شنگول موفق میشه باهاش تماس برقرار کنه که قدیر میگه فعلا کنسل شده باشه واسه بعد، عمر میگه باز هم نشد! و به طرف خانه برمیگردن. قدیر تو اتاق جمیله میره و میگه چرا این کارو کردی؟ به کی دادی پولو؟ جمیله همه چیزو واسش تعریف میکنه قدیر ناراحت میشه. جمیله عذاب وجدان داره و میگه پلیس میاد الان واسه بازجویی بهش میگم کار من بوده همش اما قدیر بهش میگه تو اینو نمیگی! به جاش میگی پول دست تو بود داشتیم میرفتیم بنگاه ولی خواهرت ازت دزدید و الانم فراریه و نمیدونیم کجاست! جمیله قبول میکنه.
اورهان به قدیر زنگ میرنه و میگه چیشد پسرم؟ گرفتیش؟ قدیر میگه آره فعلا به خانواده چیزی نگین تا خودم بیام یه چیزی بگم الان بیمارستانم درگیریم! اورهان میگه بیمارستان چرا؟ چی شده؟ قدیر میگه من چیزیم نشده عمو جان حالم خوبه میام تعریف میکنم. شب همگی تو حیاط جمع شدن و منتظر خبری از قدیر هستن. بعد از چند دقیقه قدیر و جمیله به اونجا میان و آیبیکه میگه جمیله چرا اینجوریه؟ انگار با کامیون تصادف کرده! آسیه به کمک جمیله میره و آنها از قدیر میپرسن چیشده؟ قدیر میگه صبح پولهارو برداشتیم تا به بنگاهی بیایم سر راه یه دزد کیفو قاپید و رفت همگی متعجب میشن و میگن چی؟ همشو دزدید؟ قدیر تایید میکنه و عمر حسابی عصبی میشه و میگه میدونستم اگه میشد و همه چیز خوب پیش میرفت باید تعجب میکردم! اورهان که از ماجرا خبر داره تا حدودی به بازی قدیر ادامه میده و از قدیر میخواد ببرتش تو اتاقش تا کمی دراز بکشه. اورهان تو خانه میگه بهونه بود که باهات تنها بشم ماجرا چیه؟ قدیر همه چیزو واسش تعریف میکنه و اورهان هم متاثر میشه. فردای آن روز عمر به امل میگه بخور که معلوم نیست دوباره کی از اینا بخوریم. شنگول و اوگولجان میان اونجا و میگن که فیزیوتراپی اورهانو پرداخت کرده بودین؟ قدیر میگه فقط یه هفته چون دکتر گفت بعد این یه هفته مشخص میشه تعداد روزهای درمانیش سپس میگه نگران نباشین جورش میکنم عمر میگه چجوری؟ چه راهی؟ قدیر میگه به این کارها کار نداشته باشین بیشتر کار میکنم الان برین مدرسه. بعد از رفتنشون جمیله میگه میدونم هم تشکر هم عذرخواهی دردی را واستون دوا نمیکنه قدیر میگه حالا که میدونی پس چیزی نگو……
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس