خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی تردید (هرجایی) + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۶۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)
قسمت ۶۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)

داستان عشقی غیرممکن که زادهٔ انتقام است. میران بعنوان تاجری وارد شهر می‌شود و مراوداتش را با خانوادهٔ شاداوغلوها بیشتر می‌کند و در نهایت نوهٔ نصوح شاداوعلو (ریّان) رو خواستگاری می‌کند. از آنجاییکه ریّان نوهٔ تنی نصوح نیست و میران خواستگار واقعاً خوبی محسوب می‌شود نصوح میخواد که نوهٔ دیگه‌اش یارن شادوغلو رو به او بدهد …

قسمت ۶۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)

هازار که از حرف ها و حس دخترش نسب به میران مطمئن شده پیش میران می رود و می گوید: «من مطمئن شده ام که دخترم عاشق توست. تو هم اگر او را دوست داری از این انتقامت بگذر.» میران می گوید: «تو مادرم را از من گرفته ای و این زخمی نیست که عشق من و ریان بتواند آن را التیام بخشد.» هازار با بغض از او می خواهد که کوتاه بیاید تا دخترش هم احساس خوشبختی کند و قسم می خورد هیچ بدی ای در حق خانواده ی میران نکرده است! و جلو می رود تا دست میران را بگیرد. میران با چشمان اشک آلود می گوید: «ریان پیدا شده و من انتقامم را خواهم گرفت و بالاخره خانواده ات چهره واقعی تو را خواهند دید و از تو دوری خواهند کرد و آن موقع من را درک خواهی کرد.» میران و ریان به عمارت برمی گردند و میران از او می خواهد که جزئیات دزدیده شدنش را به خاطر بیاورد تا هرطور شده آن دزدها را پیدا کند. و ریان سعی می کند همه چیز را به خاطر بیاورد تا به میران کمک کند. صبح زود، وقتی ریان و میران سر میز صبحانه می نشینند بقیه از جایشان بلند می شوند و میران که احساس می کند ریان ناراحت شده است می گوید: «بالاخره ما هم زندگی خوبی خواهیم داشت… ما هم یک زندگی عادی خواهیم داشت و به چیزهایی که در حسرتشان هستیم خواهیم رسید.»

هازار هم همه اهل خانه را جمع می کند و خبر پیدا شدن ریان را می دهد و طبق معمول یارن ناراحت می شود. آزاد که توسط الیف خبردار شده سریع به خانه می آید و وقتی می فهمد همه قبل از او اطلاع داشته اند ناراحت می شود و فریاد می زند: «شما چحور انسان هایی هستید! من دارم درد می کشم آن وقت همه چیز را از من پنهان می کنید.» هازار رو به او می گوید: «خواهش می کنم فکر ریان را از سرت خارج کن و دنبال زندگی خودت برو.» آزاد با ناامیدی می رود. میران به روستایی که ریان را به آنجا برده بودند می رود و متوجه می شود همه کسایی که آن شب ملاقات کرده و خبر از ریان گرفته وجود خارجی ندارند و همه چیز نقشه بوده است.

در این بین متوجه می شود که ماشین گلوله باران شده اش هم ناپدید شده است. سریع به عمارت برمی گردد و این خبر را به عزیزه می دهد و عزیزه می گوید: «من درمورد بازی های هازار به تو هشدار داده بودم. » میران می گوید: «همین هازار که می گویی من را برد و نشانه های روی ماشین را نشانم داد. » عزیزه از این حرف او جوش می آورد! میران می گوید: «من فقط می خواهم بدانم چه کسی پشت درهای بسته برای ما نقشه می کشد! » و از اتاق خارج می شود. پشت سر او ریان وارد اتاق عزیزه می شود. عزیزه با نفرت نگاهش می کند و می گوید: «از وقتی قدم نحست را به این خانه گذاشتی همه بلاها سرمان آمده. حالا چه می خواهی؟ » ریان یادداشتی را به او می دهد و می  گوید: «این را آدم رباها در جیبم گذاشتند. این نشان می دهد که دزدیده شدن من هم تقصیر توست!»

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا