خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی دختران آفتاب

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.

قسمت ۶۵ سریال ترکی دختران آفتاب

خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی دختران آفتاب

نازلی و ساواش تا شب با هم بیرون هستند و صحبت میکنند. سلین با نازلی تماس گرفته و خبر میگیرد. نازلی میگوید که کمی بعد به خانه آمده و همه چیز را تعریف میکند. سر میز شام همه جمع شده اند. رعنا سراغ نازلی را میگیرد و سلین میگوید که در اتاق است و کمی بعد می آید. مدتی بعد، ساواش و نازلی دست به دست وارد سالن می شوند. هالوک از دیدن این صحنه متعجب می شود. ساواش با قاطعیت به همه اعلام میکند که او و نازلی با یکدیگر دوست هستند و عاشق هم هستند و کسی نمی‌تواند آنها را جدا کند. هالوک میخواهد با آنها صحبت کند. علی نگران است که هالوک کاری کند اما هالوک میگوید که آرام است و فقط میخواهد با آنها حرف بزند. هالوک از ساواش میخواهد که از دخترش فاصله بگیرد و خانه را ترک کند. نازلی عصبی شده و میگوید که دختر او نیست و نمی‌تواند در زندگی و دخالت کند. هالوک با عصبانیت میخواهد ساواش را از خانه بیرون کند اما ساواش و نازلی با هم از خانه می روند. گونش نیز از اینکه نازلی به حرفش گوش نکرده کلافه و ناراحت می شود. رعنا با عصبانیت با هالوک دعوا کرده و می‌گوید که گونش و دخترانش موجب دردسر و مشکلات این خانه هستند. نازلی و ساواش به پارک می روند. نازلی در حین صحبت ساواش یاد حرفهای ملیسا می افتد که به او گفته بود خانواده هالوک باعث مرگ خانواده ساواش شده بودند. او چیزی به ساواش نمی‌گوید.

هالوک در خانه از اینکه کسی به او در مورد رابطه نازلی و ساواش چیزی نگفته بود گله میکند. علی و سلین بیرون آمده و پیش نازلی و ساواش می روند. سلین نازلی را به خاطر رفتارش دعوا میکند. اما علی طرفداری آنها را میکند.
امره و توچه به یک مهمانی می روند که کسی را نمی‌شناسند. امره کمی بعد متوجه می شود که صاحب مهمانی الیف است. الیف پیش امره آمده و با او گرم برخورد میکند و بی توجه به توچه، امره را با خودش داخل سالن می برد. توچه از رفتارهای الیف و صمیمیت او عصبی می شود. علی و سلین به همراه ساواش و نازلی نیز به مهمانی می آیند. الیف با دیدن علی خوشحال شده و با او گرم میگیرد. توچه و سلین با هم از الیاف بدگویی میکنند اما سپس از یکدیگر فاصله می‌گیرند. در خانه گونش و هالوک در مورد ساواش و نازلی صحبت میکنند. گونش از اینکه هالوک هم‌چنان نازلی را دختر خودش میداند از او تشکر میکند. هالوک میگوید وقتی که آرام شود فکر میکند تا راه حلی برای آنها پیدا کند.
علی میخواهد الیف را با ساواش و نازلی آشنا کند. ساواش و نازلی در حیاط هستند و با هم شروع به رقص می کنند. سلین و علی و الیف از پنجره آنها را تماشا می‌کنند. سپس بیرون می آیند و علی آنها را به الیف معرفی میکند. الیف از عشق آنها تعریف میکند و از آنها حمایت میکند. سلین مخالف است و می‌گوید که کار آنها منطقی نیست. علی با طعنه به او میگوید که آنها کار درستی کرده اند و عشق منطق سرش نمی شود و آنها در عوض خوشحال هستند. الیف از نازلی تعریف میکند و نازلی از او خوشش می آید. آنها سپس همگی داخل می روند و نازلی و الیف مشغول رقص می شوند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا