خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
ًً
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی خواهران و برادران
آسیه میره پیش دوروک و بقیه و بهشون میگه اینجا چیکار میکنید؟ از اینجا برید! هاریکا میگه مگه اینجا ماله باباته؟ دوست دارم همینجا میمونم! هرچقدرم که بخوام میمونم! دوروک به آسیه میگه چیه؟ مشکلت چیه؟ آسیه میگه مشکلی ندارم الان فقط میخوام از اینجا بری با دوستات! دوروک عصبی میشه و میگه ببخشید آسیه خانم ناراحتتون کردیم الان میریم سپس میخوان برن که یکدفعه دوروک میگه البته نمیریم همینجا میمونیم و میدونی میایم ردیف اولم می ایستیم. عمر جلوشو میگیره و میگه نمیشه باید بری! همان پسری که آسیه را به گروه برده میاد و میگه اینجا چخبره؟ چیشده؟ آنجا آسیه متوجه میشه که دوروک اون کارو واسش جور کرده بوده و کلافه میشه. بعد از رفتن آنها آسیه علی رقم میل باطنیش مجبوره که اون کارو تمام کند. فردای آن روز دوروک سر میز صبحانه میره و از آکیف میپرسه که سوییچ ماشین من کو؟ حالا که میانه مون بد شده ماشینم ازم گرفتی؟ نباهت میخنده و میگه بسه آکیف پسرم داره زیادی حرص میخوره! بهش بگو دیگه! دوروک میگه چخبره؟ آکیف میگه که ماشین جدیدت مبارکت باشه دوروک جا میخوره و میگه چی؟ ماشین جدید؟ آکیف میگه آره قدیمی شده بود دادم نمایشگاه تا بفروشنش ملیسا بلند میشه و میگه پاشو بریم ببینیم ماشینتو من ذوق دارم. آنها به دم در میرن که دوروک با دیدن ماشین شوکه میشه و میگه این چیه دیگه؟ مال منه؟ ملیسا و نباهت هم از ماشین خوششون میاد آکیف بهش میگه مبارکت باشه پسرم بالاخره پدر و پسر نباید باهم قهر باشن و کدورتی بینشون باشه که! دوروک همه جای ماشینو نگاه میکنه و حسابی ذوق میکنه. آسیه و بقیه به مدرسه میرن که تو محله خودشون هاریکارو میبینن که سوار اتوبوس میشه آنها شوکه میشن که عمر میگه اینجا زندگی میکنن انگاری ورشکست شدن آکیف پولاتونو بالا کشیده!
دوروک با ماشین جدیدش به مدرسه میره و با دیدن آسیه کمی باهاش کل کل میکنه که باعث میشه آسیه بهم بریزه سپس به داخل می رود. ملیسا تو کافه مدرسه نشسته و با قدیر مثل همیشه رفتار نمیکنه که قدیر متوجه میشه و سعی میکنه ببینه چیشده، ملیسا که به خاطر رفتار دیشبش ناراحته چیزی نمیگه و سر کلاس برمیگرده. شنگول پیش همسایه شون میره که قرار پسرشو ختنه کنن. او به شنگول میگه که پسرم از صبح میگه نمیخوام ختنه بشم رفته تو انبار درم بسته رو خودش! شنگول میره پیشش و با عصبانیت تهدیدش میکنه اون بچه هم میترسه و راضی میشه. سوزی درباره کیف جدیدی که گرفته به هاریکا و تالیا میگه هاریکا هم قیافه میاد که آیبیکه به آسیه میگه عمرا اگه دیگه بتونی بخری مگر اینکه تو بازار فیکشو بری بخری! آسیه میگه آروم میشنوه! آیبیکه میگه خوب بشنوه چیکار کنم؟ مراسم ختنه سورون در حال شروع شدن می باشد قدیر به ملیسا میگه بیا بریم بادکنکارو بزاریم سر میزها که جمیله پیش قدم میشه و میگه بده من میرم بزارم ملیسا از نزدیک شدن جمیله به قدیر اصلا حس خوبی نداره و باز ناراحت میشه اما قدیر قبول نمیکنه و میگه نمیخواد تو برو بشین. هاریکا با مادرش درحال دون کردن لوبیا هستن، سوزی گواهینامه گرفته و با تالیا با ماشین جدیدی که پدرش واسش گرفته در حال دور زدن هستن سوزی میگه هاریکا بفهمه که قبل از اون ماشین گرفتم میترکه! سپس تالیا به هاریکا زنگ میزنه و میگه اومدیم جلوی در خونتون بیا اومدیم ببینیمت! هاریکا شوکه میشه و میگه چی؟ و یواشکی از پنجره بیرونو میبینه که یاد خونه قبلیشون میوفته و بهش میگه راسیتش ما بیرونیم با مامانم یه کلوپ جدید پیدا کردیم اومدیم اینجا! بعدا میبینمتون. سوزان بهش میگه تا کی میخوای پنهان کاری کنی و دروغ بگی؟ تاکسی به خانه شنگول میاد تا صاحب مجلس را ببرد آنجا جمیله را میبینه و جا میخوره سپس به قدیر میگه دزد پولتو پیدا کردی! قدیر تایید میکنه.
بعد از رفتن چش عمر به قدیر میگه نفهمیدم چرا باید همچین حرفی بزنه؟ همگی تو فکر فرو میرن و قدیر سعی میکنه بحثو عوض کنه اما موفق نمیشه و عمر میگه بگو ببینم جمیله پولو دزدیده بود؟ جمیله با گریه تایید میکنه که شنگول میگه واقعا که! آسیه میگه چی؟ واسه چی همچین کاری کردی؟ عمر باهاش دعوا میکنه و میگه ما از غذای خودمون بهت دادیم! بهت مکان دادیم بخوابی! سپس قدیر باهاش دعواش میشه و از جمیله دفاع میکنه و میگه من اونجا بودم دیدم چجوری برای اینکه جلوشونو بگیره خورد زمین! داشت زیر ماشین له میشد! عمر میگه باید بریم خودشو تحویل بده قدیر میگه نه اون پول مال من بود! و هیچ شکایتیم ازش ندارم! شنگول و عمر عصبی میشن که قدیر با کلافگی میگه بسه! فردای آن روز وقتی از خواب بیدار میشن قدیر خداحافظی میکنه اما عمر بهش اعتنایی نمیکنه. آسیه بهش میگه بهتر نیست کشش ندی؟ عمر میگه ازم نخواه که وانمود کنم اتفاقی نیوفتاده! جمیله میگه من از اینجا میرم نگران نباش عمر میگه مرسی ولی خواهشن لپ تاپمونو نبر بزار از اون یه سودی ببریم! تلفن جمیله زنگ میخوره و از خانه میره بیرون تا حرف بزنه. او با خواهرش حرف میزنه و میگه چرا این کارو کردی؟ ییلدیز میگه مجبور بودم و بهش میگه که قراره شب با کشتی از اینجا بریم پاسپورت جور کردیم جمیله میگه باید ببینمت میخوام برای آخرین بار ببینمت فقط بگو کجا بیام؟ شنگول حرفاشو میشنوه و میگه پولارو دزدیدی حالا میخوای بری آبشون کنی با خواهرت؟ جمیله میگه نه میخوام برم پسش بگیرم و واستون بیارم! شنگول میگه من بهت اعتماد ندارم باهات میام جمیله قبول میکنه. موقع رفتن اوگولجان و عمر هم میفهمن و باهاشون راهی میشن….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس