خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی دختران آفتاب

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.

قسمت ۶۷ سریال ترکی دختران آفتاب

خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی دختران آفتاب

بچه ها در خانه الیف جمع شده و نهار می خورند. نازلی و ساواش تصمیم میگیرند که برای فرار زودتر اقدام کنند. ساواش برای ازمیر بلیت میخرد و آنها قرار است عصر حرکت کنند. ملیسا که متوجه ماجرای فرار نازلی و ساواش شده است، به ساواش پیام میدهد و میگوید که اگر او میخواهد واقعیت را بفهمد به آدرسی که نوشته است برود. ساواش تصمیم می‌گیرد به آنجا برود و از نازلی میخواهد که عصر در ترمینال باشد تا با هم بروند. او نمیگوید که کجا می رود.
نازلی با گونش تماس میگیرد و بابت کارش معذرت خواهی میکند و میگوید که آنها چاره دیگری برایشان نگذاشته بودند و او واقعا عاشق ساواش است. گونش سعی دارد به او بفهماند که هنوز بچه است و زمان عشق و عاشقی نیست اما فایده ای ندارد. نازلی تماس را قطع میکند. الیف به آشپزخانه پیش علی می رود و به او میگوید که متوجه شده است که سلین همان دختری است که امره و علی سر او دعوا کرده اند و علی به او علاقه دارد. علی چنین چیزی را انکار میکند. سلین از پشت در آنها را می بیند. الیف جلوی علی می آید و از او میخواهد برای اثبات حرفش او را ببوسد. علی همان لحظه سلین را می بیند. سلین با ناراحتی بیرون می رود. علی دنبال او می رود. سلین میگوید که طاقت دیدن چنین چیزهایی را ندارد. علی با طعنه می‌گوید که باید عادت کند چون خودش این راه را انتخاب کرده است.

الیف با لونت تماس میگیرد و میگوید که بچه ها آنجا هستند. او میپرسد که تا کی باید به این نقش ادامه بدهد زیرا کلافه شده است. لونت میگوید که به او خبر میدهد. لونت برگه آزمایش دی ان ای را در دست خود دارد و با خواندن آن متوجه می شود که علی پسر او است. ملیسا ساواش را به خانه قدیمی مادرش می برد. ساواش با دیدن آنجا یاد خاطرات کودکی اش می افتد. ملیسا به ساواش میگوید که خانواده مرت اوغلو باعث مرگ خانواده ساواش شده اند و او نیز وقتی این ماجرا را فهمید به خاطر ساواش از آنجا رفته است. ساواش شوکه شده و باور نمی‌کند. سپس ناگهان یاد صحنه مرگ مادرش می افتد که هالوک در اتاق بوده و رعنا نیز وارد اتاق شده و هالوک گفته بود که خودکشی مادر ساواش تقصیر رعنا بوده است. رعنا نیز می‌گفت که او فکر نمی‌کرد چنین اتفاقی بیفتد. ساواش به شدت عصبانی می شود. نازلی و سلین به ترمینال می روند اما هنوز خبری از ساواش نیست. ساواش به ترمینال آمده و از دور به نازلی نگاه میکند. سپس به او زنگ می زند و می‌گوید که پشیمان شده است و آنها نمی‌توانند با هم باشند.

نازلی شوکه شده و از او توضیح میخواهد اما ساواش بهانه می‌آورد و تماس را قطع میکند. سپس با ناراحتی به نازلی نگاه میکند. نازلی در بغل سلین گریه میکند. آنها به خانه می روند و نازلی دوباره از همه به خاطر کارش معذرت خواهی میکند. رعنا سراغ ساواش را میگیرد اما نازلی میگوید که از او خبر ندارد. نازلی به اتاقش می رود و گونش سلین را به خاطر همکاری با نازلی دعوا میکند. سلین میگوید که او از خواهرش حمایت کرده و او را درک کرده است. سلین سپس به اتاق نازلی می رود تا کنار او باشد. او سپس با علی تماس میگیرد و خبر ساواش را میگیرد. علی از ساواش خبر ندارد و دنبال او می‌گردد. ساواش روی نیمکت پارکی دراز کشیده و مشروب زیادی خورده است. علی نیز پیش او می رود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا