خلاصه داستان قسمت ۶۹ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۹ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۶۹ سریال ترکی محکوم
قسمت ۶۹ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۶۹ سریال ترکی محکوم

ساشا و باریش وقتی میبینن راه فراری ندارن سریعا از ماشین پیاده میشن و هرکدام به طرفی می دوند. ساشا به طرف جنگل می رود و باریش به طرف پرتگاه. دریا به دنبال ساشا می رود و موفق می شود او را دستگیر کند اما فیرات سعی میکند تا جلوی باریش را بگیرد بوگه با گریه از باریش خواهش می کند تا فکر بدی به سرش نزنه و خودشو از پرتگاه پرت نکن و خبر حاملگیشو میده. باریش هل میکنه و میخواد بیوفته که فیرات را میگیره اما هر دو شون با هم دیگه تو دریا می افتند. چند روز بعد؛ روز تولد نازلی است و فیرات دستش شکسته او به همراه نازلی، بکیر و حاجی به طرف قبر زینب میرن. از طرفی دیگه بوگه با زاهد به سر خاک باریش که سر پرت شدنش لز پرتگاه مرد می روند. یه مرد که صورتش را پوشانده به سلول انفرادی ساشا می رود. شب در خانه فیرات جشن تولد نازلی است همه دوستان فیرات در خانه جمع شدن فیرات طبق قولش به نازلی برایش یه گربه گرفته به عنوان هدیه. سه ماه بعد: باریش در ساحلی نشسته و در حال پیانو زدن است که یه نفر پیشش میره و بهش یه پاکتی می دهد، باریش با باز کردن پاکت با عکس عروسی‌ فیرات و بوگه روبرو میشه. او حسابی شوکه میشه و نمیدونه باید چیکار کنه. سه ماه قبل از عروسی فیرات و بوگه، ساشا به کمک رافیع از زندان فرار میکند چند نفر دیگه هم از زندان های مختلف به کمک رافیع از زندان فرار کردن. رافیع با همه زندانی ها و ساشا یکجا قرار می گذارد همه آنها سوار یک اتوبوس میشن و ماسک چهره باریش را به صورتشان میزند. زمانی که باریش از پرتگاه به دریا افتاد رافیع او را نجات می دهد و با یک قایق از آنجا می برد.

فیرات در خانه جدیدش با نازلی زندگی می کند او از تمام وقایع و اتفاق هایی که می‌افتد نت برمیدارد او یک صندوقچه را باز میکند و یک اسباب بازی که برای دوران کودکی اش بوده برمیدارد و بهش نگاه می کند در آن صندوقچه یک عکس قدیمی وجود دارد که به همراه پدر و مادرش گرفته اما چهره پدرش کنده شده. در اخبار نشان می دهد که دفنه یکی از مامور های پلیس درباره فرار کردن تعدادی از زندانی ها از جمله ساشا خبر می‌دهند که ماسک باریش یساری بر چهره خود دارند. فیرات کلافه و عصبی میشود زنگ در خاله اش به صدا درمیاد و با اسلحه به طرف در می رود  حاجی برای دیدن فیرات اومده وقتی وارد خانه میشود و وضع پریشان و آشفته خانه را میبیند از فیرات گلگی میکند. فیرات بهش میگه گفته بودم می خوام یه مدتی تنها باشم و کسی را نبینم حاجی با دیدن اخبار بهش میگه بهتره تلویزیون را خاموش کنی و اصلا نگاه نکنی تا عصبی نشی و حرص نخوری! باریش هرچی باشه مرده و الان یکسری باریش قلابی روی کار آمدن رافیع ساشا و بقیه زندانی ها را به تونلی مسکونی و مخفی در زیرزمین میبرد پسری به نام  فوکارا و دختری به نام ایلول و زنی به نام عزیمت از زندانی ها هستند. دفنه پیش فیرات میرود و ازش میخواد تا دوباره به سر کارش برگرده اما فیرات قبول نمیکند و میگه دیگه نمیخوام دادستان باشم میگه الان از هر وقت دیگه ای بیشتر بهت احتیاج داریم تا تمام کسانی که با ماسک باریش یساری در سطح شهر باعث رعب و وحشت شده اند را دستگیر کنیم. اما او بی محلی میکنه و میگه واسم مهم نیست بعد از رفتن دفنه بکیر پیش فیرات میاد و بهش این خبر را میدهد که دیگه بچه اش را از دست داده فیرات شوکه و ناراحت میشه. بوگه به همراه جیدا به خانه جدیدی که اجاره کرده می روند.

جدیدا بهش میگه تو هم از کشور برو مثل زاهد تا امنیت داشته باشی اما بوگه قبول نمی کند. فیرات زنگ میزنه و به خاطر از دست دادن بچه اش باهاش هم دردی میکند. بوگه بهش میگه که نزدیک خانه‌اش خانه گرفته فیرات میگه هر وقت هر مشکلی داشتی هر کاری داشتی بهم خبر بده. فیرات در رستوران در حال نوشیدنی خوردن است که دختری به سمتش میرود و سر میزش می نشیند فیرات جلویش نوشیدنی می گذارد و با هم صحبت می کنم آن دختر بهش میگه مشخصه که مشکل و غم بزرگی داری درباره اش حرف بزن فیرات میگه تو اصلا حتی اسم منو هم نمی دونی چرا باید مشکل من واست مهم باشه؟ اون دختر میخواد بره که فیرات بهش میگه من اکثراً اینجام میتونی منو اینجا پیدا کنی. بوگه وقتی به خانه جدیدش می رود املاکی پیشش میره و بهش میگه که صاحبخانه میخواد او را ببیند سپس باریش با لباس تعمیرکاری به آنجا میاد او با دیدنش شوکه میشه و ابتدا فکر میکنه که توهم زده و یا داره رویا میبینه اما باریش بهش میگه که واقعی اومده اونجا تا او را ببیند بوگه با خوشحالی او را در آغوش می گیرد اما یک دفعه به خودش میاد ازش فاصله می‌گیرد سپس شروع میکنه باهاش دعوا کردند که تو باعث شدی من بچه ام را از دست بدم و ازش میخواد تا از اونجا بره باریش میگه میرم ولی دوباره برمیگردم و این دفعه تو و جان را هم با خودم میبرم. باریش وقتی از خانه بیرون می زند همزمان فیرات به آنجا میاد و از پشت سر او را می بیند و بهش مشکوک میشه اما باریش سریعا از آنجا میرود. بوگه با آشفتگی بیرون میاد و به فیرات میگه باریش هنوز زنده است و اومده بود پیشم گفت دفعه بعدی که بیاد من و جان را هم با خودش می برد فیرات آرومش میکند و میگه نگران نباش من از تو محافظت می کنم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا