خلاصه داستان قسمت ۷۰ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۷۰ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۷۰ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۷۰ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۷۰ سریال ترکی حسرت زندگی

عمر میره جلوی آرایشگاه و اونجا پیاده میشه و به راننده میگه ببرین خونه شون خانمو ولی غمزه هم پیاده میشه و میگه من خونه مامانم نمیرم! عمر درو به روش میبنده که غمزه میگه یا درو باز کن یا با سنگ میشکونم میام تو عمر درو باز میکنه و تو آرایشگاه باهم دعوا میکنن سپس عمر میگه من دوست ندارم ازت متنفرم! غمزه سیلی میزنه تو صورتش و همان موقع همدیگرو میبوسن. طاهر به خونه میره که شوکران باهاش دعوا میکنه و کتکش میزنه که چرا بهش دروغ گفت وقتی گفته بود اون زن کیه ادعا کرد که نمیشناستش. طاهر میگه هرچی بود واسه گذشته ست اصلا به الان ربطی نداره! شوکران با بغض میگه الان تازه فهمیدم که چرا بابات انقدر زود اومد منو گرفت واسه تو و گریه اش میگیره و میگه واست متأسفم این همه سال منو گول زدی تو اصلا منو دوستم نداشتی همش فکر و ذکرت پیش اون زن بود مگه نه؟

طاهر سعی میکنه آرومش میکنه و میگه مگه میشه همچین چیزی؟ اون شوکران ساده رو با دستای خودم میکشم دیگه فاتحه تموم شد و رفت! میدونم باید چیکار کنم طاهر ازش میخواد برن بخوابن تا صبح باهم حرف بزنن اما او میگه من نمیام تو برو بخواب من رو کاناپه میخوابم. حاجی میره خونه اش که تو حیاط صدای امینه و یامان را میشنوه که دارن حرف میزنن او عصبی میشه و دعواشون میکنه سپس زرین به یامان رنگ میزنه که حاجی برمیداره و بهش میگه اومده اینجا امینه رو ببینه و ازش میخواد سر به راهش کنه و بعد از قطع تماس به یامان میگه از اونجا بره. امینه ازش خواهش میکنه تا به پدر و مادرش چیزی نگه فقط داشتن حرف میزدن حاجی بهش میگه گفتم برو تو اتاقت بخواب حرف نباشه!

موقع نماز صبح طاهر به عمر زنگ میزنه که حاجی میگه ول کن هرچی زنگ زدم جواب نداد طاهر عصبی میشه. سر میز صبحانه شوکران میخواد بره بیرون که طاهر میگه کجا میری؟ او میگه دنبال شناخت شوکران جدید طاهر عصبی میشه پ میخواد جلوشو بگیره که موفق نمیشه و عصبانیتش بیشتر میشه. عمر و غمزه وقتی از خواب بیدار میشن غمزه میگه بریم صبحانه بخوریم؟ همون جای همیشگیمون عمر بهش میگه من نمیتونم اینو قبول کنم غمزه میگه چیو نمیتونی؟ عمر میگه مارو اونا باهم بحث میکنن دوباره و عمر در آخر میگه من اگه میخوام درست بشم باید تنها باشم کنار تو نمیتونم! عمر میگه تنها یه راه حل دارم اونم دوری از توعه و حلقه رو پس میده و میگه هرچی زودتر طلاق بگیریم بهتره غمزه حلقه رو میندازه رو زمین و میره همون پل دختر و شروع میکنه به گریه کردن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا