خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۷۱ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۷۱ سریال ترکی اسم من ملک

وقتی قدریه و نفیسه سیران را در خانه می بینند، متعجب شده و چپ چپ به او نگاه میکنند. نفیسه با سردی با او برخورد میکند. عمر سیدعلی را معاینه میکند و میگوید که فشارش بالا رفته و باید استراحت کند. ملک دم در منتظر ایستاده و نگران است. آلپای به بازارچه می رود و حق به جانب، به کنعان میگوید که ملک و خلیل با هم رابطه دارند و او حاضر نیست بچه ها را به ملک بدهد. کنعان طبق گفته های آلپای به او حق میدهد و از او حمایت میکند. محمود دم در می آید و با ملک دعوا میکند . او ملک را مقصر وضعیت سیدعلی میداند و میگوید که از همان روز اول او از ملک حمایت کرد، اما ملک با کارهایش او را پشیمان کرده است. میتات از ملک دفاع میکند ولی محمود اهمیتی به او نمی‌دهد. او میگوید که طبق گفته سیدعلی ملک دیگر حق ندارد وارد خانه او بشود. ملک چیزی نمیگوید و عمر به اصرار او را سوار میکند تا برساند. سیران نیز می رود. کنعان وقتی میبیند که آلپای برای حرص دادن خلیل، به خریدن کارگاه تمایل دارد، از او میخواهد که به خاطر قهر فوندا، تاریخ عقد را زودتر بیندازد و سریع تر ازدواج کنند تا او نیز کارگاه را برای او بخرد. آلپای با فوندا تماس میگیرد و فوندا میگوید که چمدانش را آماده کرده تا از خانه برود و از او میخواهد که برایش ماشین بفرستد. آلپای که میبیند فوندا کوتاه نمی آید، از او میخواهد صبر کند تا خودش او را به هتل رساند. زمرد به کارگاه می رود تا با خلیل صحبت کند. خلیل هنوز نیامده و او پیش میرزا می رود و از کار خلیل گله میکند. میرزا میگوید که قصد خلیل کمک از روی انسانیت است و آنها خودشان درگیر کارهای کارگاه هستند زیرا خواهرزاده حافظ آنجا را برای فروش گذاشته است.

عدنان دنبال دفنه می رود تا او را به کلاس برساند. آلپای با فوندا تماس میگیرد و خبر میدهد که برای دو روز بعد تاریخ عقد گرفته و عقد را جلو انداخته است. فوندا غافلگیر شده و با استرس و اشتیاق، از دفنه میخواهد به کلاس نرود تا به او برای انتخاب لباس و کارهای عقد کمک کند. دفنه قبول میکند اما میگوید برای کاری باید بیرون برود و سریع برمگیردد.
میتات پیش سیران می رود و با هم قهوه می خورند. او میگوید که با ملک در مورد او صحبت کرده و ملک از او تعریف کرده است. هنگامی که میتات می رود، شوهر سابق سیران دوباره با او تماس میگیرد و با تهدید میگوید که باید دخترش را ببیند. خلیل به کارگاه می آید و زمرد او را نصیحت میکند. خلیل میگوید که او به ملک کمک کرده و مقصر مشکل رابطه او و جومالی، خود جومالی است که حاضر نیست چیزی جز حرفهای خودش را قبول داشته باشد. وقتی زمرد از آنجا بیرون می آید، با جومالی تماس میگیرد و با دلخوری میگوید که سیدعلی مریض شده و خلیل و عمر نیز از او ناراحت هستند و او با کارهایش به همه آسیب می رساند. جومالی دم مغازه سیدعلی می رود و از محمود سراغ او را میگیرد . محمود با طعنه میگوید که جومالی باعث شد او بیمار شود. دفنه به کارگاه می رود و با ملک بخاطر رابطه اش با خلیل بحث میکند و میگوید که ملک خودش با خلیل رابطه دارد، اما باعث جدایی عمر و او شده است. عمر که در کارگاه است، حرفهای دفنه را می شنود. دفنه میگوید که با عدنان، پسر شریک آلپای دوست شده و عشق جدید اوست. عمر با شنیدن این حرف به شدت ناراحت می شود. خلیل پیش دفنه می آید و سعی دارد او را آرام کند، اما دفنه بعد از سرزنش و دعوا با ملک از آنجا می رود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا