خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۷۱ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۷۱ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۷۱ سریال ترکی اوچ کوروش

کلیچ به کارتال نیگه آخریه بهار زندگی بود که دیدی و میخواد به کارتال شلیک کنه که یکدفعه تلفن همه ی افراد کلیچ و خود کلیچ زنگ میخوره. بایبارس به کلیچ میگه باز روشات جواب داده چتین خودش اومده اینجا باهم به توافق رسیدیم هرکیو که گرفتی ول کن بره نکشتش و بلایی نمیخواد سرش بیاری! کلیچ به کارتال میگه ایندفعه جون سالم به در بردی و مدیون بابام هستی کارتال بهش میگه چیشد؟ تو که به کسی رحم نمیکردی! کلیچ از اونجا میره و کارتال کونیالی را به بیمارستان میبره و تو راه به شسو و روشن زنگ میزنه که داره بیمارستان میره. تو بیمارستان کونیالی مدام هذیون میگه و مادرشو صدا میزنه کارتال به طرف خانه ی پدر و مادر کونیالی میره. پدرش ازش میپرسه اینجا چیکار داری؟ سه ساله که ازش خبر نداریم! بعد سه سال اومدی میگی کونیالی؟ کارتال میگه کونیالی بیهوشه مدام مادرشو صدا میزنه! مادرش با نگرانی به طرف ماشین کارتال میره تا سوار بشه که شوهرش میگه کجا میری؟ اون سه ساله ازت خبر نگرفته! مادر کونیالی با دیدن پسرش در بیمارستان پیشش میره و با نگرانی حالشو میپرسه که کونیالی با دیدن مادرش حسابی خوشحال میشه. در خانه همه نشستن و منتظر خبرن که پری به اونجا میاد و میپرسه خبری شده یا نه؟ انها او را آروم میکنن و به شسو زنگ میزنه. شسو به پری میگه که همه حالمون خوبه خیالتون راحت کارتال با خودش کونیالی را برده بیمارستان ما هم داریم میایم سمت محله پری خداروشکر میکنه. پری یکدفعه گریه میکنه که بهشون میگه اون مرتیکه اصلا آدم نیست بویی از انسانیت نبرده! هرشب دارم کابوس میبینم که خودم و بچه ام را گروگان گرفته و رو سرمون اسلحه گذاشته و مدام میگه اثلا نمیتونم این صحنه را کنار بزارم! بهار به اتاقش میره و با دیدن آتش لبخند میزنه و تو فکر فرو میره.

افه پیش کارتال میره و باهمدیگه در حال حرف زدن هستن که تلفن افه زنگ میخوره اما جواب نمیده کارتال میگه چرا جواب ندادی؟ افه میگه مهم نیست مامانمه کارتال واسش تعریف میکنه که یادته تو ماشین بودیم عمه ام بهم زنگ زده بود من با شنیدن صداش قطع کردم که بعدش به چتین زنگ زد؟ الان خیلی پشیمونم خیلی تو اشتباه منو نکن! افه به مادرش زنگ میزنه که ببینه چیکار داشته مادرش میپرسه کجاست که افه میگه بیمارستان نگران نباش یکی از فامیل های کارتال تیر خورده مادرش میگه آخه اونجا چخبره؟ چرا هرروز یکی تیر میخوره؟ سپس مادرش میگه من نمیتونم دیگه جلوی باباتو بگیرم مدام میگه پسرتو باید تحویل پلیس بدم افه میگه خوبه جلوشو نگیر بزار هرکاری میخواد بکنه منم خوب هم چیزو میگم درباره اش که واسش بد بشه! سمیحا میگه مگه بابات چیکار کرده که واسش بد بشه؟ اون شلیک نکرده که! افه میگه ولی با کسی که دستور شلیکو داده رفاقت نزدیکی داره بعد از کمی حرف زدن و قطع تماس سمیحا به عکس دونفره اش با عدنان نگاه میکنه. فردای آن روز چتین به بایبارس میگه تو که مادرمو کشتی چرا خواستی من بیام اینجا؟ بایبارس میگه چون مادرتو از دست دادم میخوام با دیدن تو یاد اون بیوفتم! چتین میگه من قبول کردم که اینجا بمونم ولی با اون مرتیکه نمیتونم یه جا زندگی کنم! تو میخوای با پسر عشقت و قاتل عشقت یکجا زندگی کنی؟ بایبارس میگه از کجا میدونی که میخوام زنده نگهش دارم؟ چتین جا میخوره و میگه یعنی چی؟ میخوای چیکار کنی؟ افراد بایبارس به طرف کلیچ اسلحه میگیرن و میگن ببخشید دستور بایبارس خان هستش! گفتن انگاری خودتون میدونین که باید چیکار کنین! کلیچ انگشترو باز میکنه و به سمی که توش هست نگاه میکنه و در یه فرصت بهشون شلیک میکنه و خودشو نجات میده.

کونیالی را به همراه مادرش به محله میارن و وقتی به خانه کارتال میرسن هالیده و لیلا به استقبالش میرن از طرفی کونیالی وقتی میفهمه که لیلا با افه ازدواج کرده جا میخوره و خوشحال میشه. وارد خانه میشن که کارتال سراغ بهار و آتش را میگیره و هالیده میره تا بگه بیان. اما وقتی به اتاقش میره میبینه جفتشون نیستن، هالیده این خبرو به کارتال میده که او حسابی جا میخوره و میگه من میرم دنبالش. تو خیابان یکدفعه به ماشین جلوش میپیچد و می ایستد کارتال کلافه میشه و پیاده می شود که بهار از ماشین پیاده میشه و میگه جایی میرفتی؟ کارتال میگه خیر باشه اینو تو باید بگی که کجا بودی؟ اتش کو؟ بهار بهش میگه پری دیشب اومد حرفهایی زد که حسابی ترسیدم و تصمیم گرفتم که آتشو از این وضع دور کنم خیالت راحت باشه اونجا جاش امنه حالا باید به فکر امنیت خودمون باشیم! آنها به خانه برمیگردن و بهار میگه شاهین آخرین بار گفت عمه مریمان به خاطر شلیک کردن به بایبارس کشته شد کونیالی با شنیدن این خبر جا میخوره و بلند میشه و میره. بهار میگه این یعنی بایبارس زخمیه و اینها یکجا بند نمیشن مدام در حال تغییر مکان هستن ولی الان به خاطر زخمی بودن بایبارس نمیتونه جا به جا بشه پیدا کردنش راحتتره و یه بیمارستان خصوصی دارن مث چتین! کازتال یکدفعه از جاش بلند میشه و با بقیه میره. بهار میگه اینجوری نمیشه باید برم لیلا میپرسه کجا؟ بهار میگه دکترشو میدونم کیه و الان کجاست میرم پیشش. کلیچ پیش بایبارس میره که او از دیدنش جا میخوره چون فکر میکرده مرده. کلیچ میگه ازت توقع نداشتم بابا من جونتو نجات دادم! بایبارس میگه خودت خوب میدونی که از حسادت کشتیش! تو باارزش ترین فرد زندگیمو ازم گرفتی! کلیچ میگه باشه اگه قراره بمیرم پس خودت بکش! بایبراس شلیک نمیکنه و میگه فکر کن یه گلوله تو مخت زدم از این به بعد دیگه نمیخوام نزدیک خودم ببینمت برو. کلیچ وسایلشو جمع میکنه و به چمدانش زول میزنه…….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا