خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۷۱ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۷۱ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۷۱ سریال ترکی حسرت زندگی

طاهر و بچه ها رفته به خونه حاجی و حاجی بهش میگه معلوم نیست چی گفتی که زنه گذاشته رفته طاهر میگه اصلا به حرف من گوش نمیداد که بخوام جیزی بگم! عمر به اونجا میاد که طاهر سرزنشش میکنه که دوباره کدوم گوری بودی دیشب به خاطر تو باز قیامت به پا شد، عمر بعد از کمی سرزنش شنیدن میگه میخوام همون عمر سابق بشم بهم گفته بودی بابا که باید از جدا شدن از غمزه شروع کنم منم همینکارو میکنم سپس دستشو میبوسه و میخواد حقشونو حلال کنن و میره. تو دادگاه طلاق همه جمع شدن و مجلسی شروع میشه که قاضی از عمر میپرسه میخواین طلاق بگیرین؟ او تأیید میکنه ولی وقتی از غمزه میپرسه او میگه نه نمیخوام و همه شوکه میشن عمر میگه چی داری میگی؟ مگه قرار نبود جدا بشیم؟ قاضی میگه برین فکراتونو بکنین تا جلسه بعد عمر عصبی میشه. بیرون جلسه عمر باهاش دعوا میکنه و وقتی میرن حاجی میره پیش غمزه و به نوران میگه که من ازش خواستم که بگه نه چون فقط غمزه میتونه سر به راهش کنه. الانم میریم وسایلتو جمع میکنی و میای خونه ما میمونی سپس عمر وقتی اینو میفهمه دیوونه میشه و میگه نمیشه این بیاد من میرم.

حاجی میره خونه فاطما تا غمزه وسایلشو برداره که فاطما با غمزه دعوا میکنه و بهش میگه همه ی وسایلتو جمع کن چون هرچی ببینم میندازم دور دیگه هم نیا دم در این خونه چون من درو باز نمیکنم! غمزه میگه خیالت راحت من بمیرمم، التماسمم کنی نمیام! و میرن. عمر میخواد از خونه بره که طاهر نمیزاره و جلوشو میگیره و میگه بابا باز عصبی میشه و بهم میگه چرا جلوتو نگرفتم! بشین سرجات و در آخر عمر را نگه میداره، وقتی حاجی و غمزه میرسن عمر دوباره با غمزه بحث میکنه و میگه من گفته بودم این بیاد من میرم! حاجی از بحث های اونا کلافه میشه و بهشون میگه ساکت بشن نه غمزه جایی میره نه تو! همان موقع موبایل عمر زنگ میخوره که عمر بلند میشه و میگه من باید برم الان غمزه میپرسه کجا؟ کی بود؟ عمر میگه به تو ربطی نداره و میره که غمزه ناراحت میشه وقتی میره اتاق عمر گریه میکنه با دیدن عکس های عقدشون تو چمدونش که حاجی میره پیشش و آرومش میکنه و دلداریش میده با حرفاش. وجدان به عمر زنگ زده و بهش میگه که کامیل اومد حسابی کتکم زد عمر میگه چی میگی؟ الان خوبی؟ او تأیید میکنه که عمر میگه الان میام پیشت….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا