خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی دختران آفتاب

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.

قسمت ۷۱ سریال ترکی دختران آفتاب

خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی دختران آفتاب

لونت میخواهد با علی صحبت کند. او به علی میگوید که از او اجازه میخواهد تا با سویلای در رابطه باشد زیرا هر دوی آنها تنها هستند و امکان آشنایی و با هم بودن را دارند. علی متعجب می شود و بدون اینکه چیزی بگوید می رود.
رعنا به ساحل رفته و روی نیمکت می نشیند و گریه میکند. او یاد خاطرات خوش گذشته با ساواش می افتد.
ساواش و نازلی با هم هستند. نازلی میگوید که شاید آنها زیاده روی کرده اند زیرا رعنا خیلی ناراحت شده است. اما ساواش میگوید که آنها کار درستی کرده اند. در خانه هالوک و گونش با هم بحث میکنند. هالوک منتظر معذرت خواهی گونش است و گونش عصبی شده و میگوید که او کار اشتباهی نکرده و هالوک نباید به او بی اعتماد باشد. علی به خانه سویلای می رود و ماجرای دیدارش با لونت را به او میگوید. سویلای جا میخورد. علی میگوید که آنها حتما با هم دیدار دارند اما سویلای میگوید‌ که اینطور نیست. علی میگوید که از رفتار لونت خوشش آمده و با او مشکلی ندارد و این رابطه را تایید میکند و بهتر است که دیگر سویلای فکر و خیال هالوک را از سرش بیرون کند. سلین با توچه تماس میگیرد و ماجرای مکالمه الیف را میگوید. آنها تصمیم میگیرند که به بهانه معذرت خواهی از الیف به خانه او بروند. آنها کیک میخرند و به خانه الیف می روند. سلین و الیف به آشپزخانه می روند تا چای درست کنند . در این حین توچه سریع شروع به گشتن خانه میکند تا چیزی پیدا کند. الیف با طعنه به سلین میگوید که میداند توچه در حال گشتن خانه است و آمدن آنها از روی نقشه بوده است. سلین انکار میکند اما وقتی الیف بیرون می آید، توچه را سر لپ‌تاپ خود می بیند. او عصبی می شود . سلین و توچه از آنجا می روند.

ساواش نازلی را به هتلی که آنجا ساکن شده می برد. او در هتلی ساده و کثیف ساکن شده و نازلی از دیدن آنجا ناراحت می شود و جا میخورد. ساواش می‌گوید که فعلا پولش به آنجا می رسد. نازلی در دست‌شویی سوسک می بیند و میترسد. هالوک پیش یک نفر می رود و از او میخواهد که لونت را تعقیب کند و تمام کارهای او را به هالوک گزارش بدهد. شب در خانه همه سر میز شام هستند. گونش بابت اینکه هالوک تمام روز گوشی اش خاموش بوده و از او خبر نداشته به او طعنه می زند و هالوک نیز میگوید که سر کار بوده است. او سراغ رعنا را میگیرد. کمی بعد رعنا با چهره ای به هم ریخته و گریان به خانه می آید و میگوید که ساواش او را ترک کرده است. ‌ سپس نازلی را مقصر میداند. گونش متعجب می شود. رعنا همه چیز را تعریف کرده و می‌گوید که نازلی و ساواش نقشه کشیدند تا او مجبور بشود داستان را تعریف کند. او با گریه می‌گوید که به خاطر رابطه داشتن با پدر ساواش، مادر او خودکشی کرده و او مقصر است و حالا ساواش را نیز از دست داده است. نازلی و سلین به اتاق می روند. گونش پیش نازلی می رود و بابت کارش او را دعوا میکند.‌ نازلی میگوید که ساواش حق داشته واقعیت را بفهمد.

علی به اتاق سلین می رود و بی مقدمه ابراز دلتنگی‌ میکند. سلین جا خورده و ذوق میکند. رعنا تا صبح گریه میکند. هالوک به اتاق او می رود تا او را دلداری بدهد. رعنا فقط ساواش را میخواهد. هالوک میگوید که هرکاری غیر از آوردن ساواش حاضر است انجام بدهد. علی و سلین و نازلی سر میز صبحانه میگویند که میخواهند پیش ساواش بروند و به او سر بزنند. احمد پیش رعنا می رود و کمی او را دلداری میدهد. سپس پیش گونش آمده و از او میخواهد حالا که بچه ها نیستند او را به آتلیه برساند و بعد به مدرسه برود. گونش قبول میکند. اینجی با حرص به آنها نگاه میکند.
علی و سلین و نازلی به هتل پیش ساواش می روند. سلین از دیدن هتل جا خورده و مدام از آنجا ایراد میگیرد. علی از ساواش میخواهد که او را به چشم خانواده ای که دوست ندارد نبیند. ساواش او را بغل کرده و می‌گوید که چنین فکری نمیکند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا