خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی قهرمان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی قهرمان را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. “قهرمان” محصول سال ۲۰۱۹ میلادی است و در ترکیه مخاطبان و طرفداران زیادی دارد. سریال ترکی قهرمان Şampiyon جدیدترین سریال تولگاهان ساییشمان بازیگر محبوب ترکیه ای می باشد که دارای داستانی درام و غم انگیز می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ تولگاهان  سایمشان، ییلدیز چاگری آتیکسوی و امیر اوزیاکیشیر در سریال قهرمان به ایفای نقش پرداخته اند.

قسمت ۷۱ سریال ترکی قهرمان

خلاصه داستان سریال قهرمان

فیرات بولوکباشی ملقب به قفقاز قهرمان سابق بوکس بوده و در مسابقه قهرمانی رقیبش رو شکست میده ولی رقیب همونجا خونریزی مغزی میکنه و میمیره و این ماجرا زندگی فیرات رو زیر و رو میکنه و خونه و کار و همسرشو از دست میده و با پسرش تنها میمونه. بعد از هفت سال فیرات برای درمان پسرش که تب مدیترانه ای داره به ۶۰۰ هزار لیره نیاز پیدا میکنه و برای همین باز مجبور میشه به رینگ بره…

قسمت ۷۱ سریال ترکی قهرمان

کرم دیگر می تواند با کمک عصا به سختی راه برود. او به سونا می گوید که چند روز است نسلی جواب تلفنش را هم نمی دهد و بهتر است در این روزهای سخت کنارش باشد اما سونا می گوید برای او مناسب نیست که از خانه بیرون برود و بهتر است به فکر سلامتی خودش باشد. بعد هم برای کاری بیرون می رود و با الیف قرار می گذارد و کپی مکالمه ی خودش و روزگار را نشان الیف می دهد و می گوید که گوشی روزگار دست او است. الیف با نگرانی نگاهش می کند و حرفی نمیزند. سونا با جدیت می گوید: «اینجا واسه روزگار فرستادی، از یامان و فیرات سو استفاده میکنم و درویش رو نابود میکنم و کاری میکنم این امپراطوری از خاکستر دوباره زنده بشه! حالا الیسا بهت ۲۴ ساعت وقت میدم تا فردا چمع کنی و از اینجا بری! » سرهات همراه موجلا پیش فیرات می رود و می گوید که قصد برگشتن به آرتوین را دارند اما دلیلش را نمی گوید. موجلا می گوید که تانسل دست از سر او برنمیدارد و تهدیدش می کند و در مورد پول درویش که دست یامان است می گوید. فیرات یاد حرف یامان وقتی می خواسته در مورد نامه ای که درویش به او رسانده، می افتد و می فهمد که حتما تانسل هم از این موضوع خبردار شده. فیرات از سرهات و موجلا می خواهد جایی نروند تا خودش حساب تانسل را برسد.

تانسل هم منتظر خبری از جای پول ها است اما موجلا جواب او را نمی دهد. او به دومان می گوید که در مورد دعوت از فیرات به دبلیو بی سی هم نباید چیزی بگویند و دعوت را نادیده می گیرند تا فیرات نتواند به خواسته اش برسد! همان موقع فیرات به تانسل زنگ می زند و با خشم رو به او می گوید: «بهت گفته بودم از عزیزانم فاصله بگیری! یامان پولی نداره. اگه اونارو اذیت کنی منم شمارو اذیت میکنم! دیگه سر راه من قرار نگیر. » تانسل بعد از این مکالمه به دومان می گوید که فیرات را تعقیب کند چون فهمیده که او از پول ها خبر دارد! الیف به دیدن حلال، وکیلش می رود و با عصبانیت درمورد سونا و اینکه چگونه گوشی روزگار به دست او رسیده گله می کند. حلال به او می گوید که نگران نباشد چون دیگر جای پول ها را پیدا کرده اند و ادرس آن را به الیف می دهد. همان موقع هم فیرات به الیف زنگ می زند و از او خواهش می کند که او را وارد بازی های دبلیو بی سی کند و تانسل را هم در این کار دخالت ندهد. الیف هم می گوید سعی اش را خواهد کرد.

کرم به دیدن نسلی می رود و نسلی با دیدن او تعجب می کند و خوشحال می شود. کرم برای تسلی او می گوید که همیشه کنارش است و در روزهایی که هیچکس کنارش نبوده نسلی به او امید داده و حالا نوبت او است که تلافی کند. او همراه نسلی به کنار ساحل می رود و به تماس های سونا هم که نگران او شده جوابی نمی دهد. وقتی شب، کرم به خانه می رسد سونا با نگرانی به او می گوید که خیلی می ترسد او را از دست بدهد و بلایی سرش بیاید. کرم می گوید که جای نگرانی نیست و در ضمن در شرایطی که عشقش به او احتیاج دارد نمی تواند راحت در خانه بشیند و از سونا می خواهد که درکش کند و انقدر جوری رفتار نکند که انگار کاملا از کار افتاده و به او حس بدی ندهد. فیرات موقع خواب به گونش می گوید: «بابابزرگ یامان از اینکه ایلول اسم تورو گونش گذاشت خیلی خوشش میومد. میگفت مثل خورشید زندگیتونو روشن میکنه. راست میگفت. وقتی مادرتو از دست دادیم تو بودی که منو از اون تاریکی نجات دادی… الان تو همون شرایط هستیم. خودت رو تک و تنها تو تاریکی حس میکنی آره؟ همونطور که تو بهم کمک کردی، الانم من بهت کمک میکنم. این بار نوبت منه… دست به دست هم میدیم و آرزوی بزرگ یامان رو به واقعیت تبدیل میکنیم… اینکه قهرمان جهان بشم. » گونش هم به پدرش قول می دهد که در این راه کنارش باشد.

ظفر همراه کادو به مسابقات قفس می رود. حریف او این بار از قبلی هم قوی تر و درشت هیکل تر است. اما ظفر با به یاد آوردن یامان و قدرتی که از او می گیرد یک بار هم زمین نمی خورد و در عرض چند دقیقه حریف را به زمین می کوبد. تانسل هم از دور شاهد مسابقه او است و می فهمد که ظفر به خاطر بدهی ای که دارد مجبور به این کار شده… فیرات از سر دلتنگی به اتاق یامان می رود و اتفاقی درون کتاب او نامه ای خطاب به خودش پیدا می کند. یامان در نامه در مورد پولی که درویش برای گونش به ارث گذاشته گفته و در آخر هم گفته که پول ها جایی است که او به قفقاز تبدیل شده است. فیرات هرچقدر فکر می کند چیزی به ذهنش نمی رسد. او وقتی ظفر به خانه می رسد در مورد پول ها به ظفر می گوید و اینکه نمی خواهد از آن پول کثیف استفاده بکند و فقط می خواهد وارد مسابقات بشود و به کمک ظفر خودشان را از شر بدهی خلاص کنند. ظفر می گوید که او در این راه همراه فیرات نیست چون مدتی است که دارد تنهایی تلاشش را می کند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا