خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۷۲ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۷۲ سریال ترکی اسم من ملک

عدنان به بازارچه رفته و به کنعان میگوید که از دفنه خوشش می آید. کنعان میگوید که همین امشب برای او به خواستگاری می رود. محمود پیش میتات از قدریه و فتنه های او گله میکند و از او ناراحت است. میتات نیز به محمود حق میدهد. نفیسه بیهان را صدا زده و غیر مستقیم از او میخواهد که حواسش به اونزیله باشد و او را جمع کند. بیهان معذب و ناراحت می شود و با عصبانیت سراغ اونزیله می رود و او را بازخواست میکند. اونزیله با گریه به عشق متان اعتراف میکند و میگوید که قدریه از رفتار او متوجه شده و به نفیسه خبر داده است. بیهان اونزیله را دعوا میکند و میگوید که او را رسوا کرده. سپس میگوید که همین فردا باید به روستا پیش عمه اش برود و همانجا بماند. اونزیله به شدت ناراحت می شود. وقتی کنعان خبر خواستگاری را به آلپای می دهد، آلپای جا میخورد و میخواهد ابتدا نظر دفنه را بداند، اما کنعان میگوید که عدنان با دفنه صحبت کرده و او نیز راضی است. آلپای با فوندا تماس میگیرد و خبر میدهد که خانه را حاضر کند. فوندا نیز شوکه شده و میگوید هنوز زود است و دفنه عصبانی خواهد شد. آلپای از او میخواهد که چیزی به دفنه نگوید. اونزیله به داروخانه سیران می رود و بی مقدمه به او میگوید که از میتات فاصله بگیرد زیرا در خانه همه با خبر شده و هیچ‌کس از این مسأله راضی نیست. سیران شوکه شده و ناراحت می شود. جومالی به خانه سیدعلی می رود . او در مورد فروش کارگاه به او خبر میدهد و میگوید که آنها نباید بگذارند امانت حافظ به دست آلپای بیفتد و باید خودشان بخرند. سیدعلی تایید میکند و آنها به سمت کارگاه می روند.

قدریه به بازارچه می رود. او با دیدن میتات به طعنه می زند. میتات عصبانی شده و با قدریه دعوا میکند. محمود که صبرش تمام شده، شروع به بحث با قدریه میکند و میگوید که از اخلاق او خسته شده زیرا همیشه در کار همه دخالت می‌کند. قدریه ناراحت می شود و میگوید که طلاق میگیرد. محمود بر خااق انتظار قدریه، میگوید که هرکاری میخواهد انجام دهد. وقتی سیران به مدرسه دنبال گولجه، می فهمد که اردال، شوهر سابقش دنبال بچه رفته است. او با اردال تماس گرفته و از او میخواهد گولجه را برگرداند. در خانه، فوندا و دفنه مشغول آماده کردن وسایل پذیرایی هستند. هنگامی که آلپای با فوندا تماس میگیرد، کرم حرفهای او را می شنود و متوجه ماجرای خواستگاری می شود. او پیش دفنه آمده و قضیه را میگوید. دفنه شوکه می شود. اردال، گولجه را به داروخانه می برد. سیران بخاطر فرار اردال از زندان او را تهدید میکند. اردال نیز او را تهدید میکند که به او آسیب می زند. سپس سیران را مجبور می کند که سه تایی برای نهار بیرون بروند. میتات که بخاطر جواب ندادن سیران نگران شده، دم داروخانه می رود و با دیدن سیران و اردال، ناراحت می شود. حسین، خواهرزاده حافظ به همراه کنعان و آلپای به کارگاه می رود. خلیل و میرزا و ملک وقتی ماخرا را می فهمند، از حسین عصبانی می شوند. کمی بعد سیدعلی و جومالی نیز می رسند و میگویند که خریدار کارگاه هستند، اما به شرط اینکه ملک دیگر در آنجا کار نکند. آلپای میگوید که آنها زودتر خریدار بوده اند و در آن صورت، همه باید از کارگاه بروند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا