خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی دختران آفتاب
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.
خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی دختران آفتاب
وقتی که سلین و علی از هتل ساواش بیرون می آیند، چند پسر به علی متلک انداخته و علی عصبانی می شود. سلین میخواهد او را آرام کند اما علی جلو رفته و میخواهد با آن پسرها دعوا کند. ساواش و نازلی از پنجره آنها را می بینند و سریع پایین می آیند تا مداخله کنند. آنها همگی با هم درگیر شده و کتک کاری میکنند. آنها آن پسرها را کتک زده و فرار میکنند. ساواش میگوید که او دیگر نمیتواند به خاطر این دعوا به هتل برگردد. علی فکر کرده و میگوید که جایی برای او سراغ دارد. سپس با الیف تماس میگیرد و میگوید که اگر هنوز همخانه میخواهد و مشکلی برای همخانه پسر ندارد اطلاع بدهد. الیف به هوای اینکه علی میخواهد به آنجا بیاید، با شوق میگوید که مشکلی ندارد. علی میگوید که به آنجا می رود تا با هم صحبت کنند. الیف سریع خانه را درست کرده و سمع روشن میکند و یک میز عاشقانه می چیند و به خودش می رسد. در خانه هالوک، گونش و هالوک با هم در مورد ساواش و برگشتن او صحبت میکنند. گونش به خاطر حساسیت هالوک نسبت به سویلای او را سرزنش میکند. گونش گرسنه شده و پایین می رود تا چیزی بخورد. او در سالن احمد را می بیند. احمد از اینکه گونش با او سرد شده و از او قرار میکند متعجب است و در این مورد از گونش سوال میکند. گونش میگوید که این مسأله به خاطر هالوک است زیرا روی او حساس شده است.
اینجی حرفهای آنها را می شنود. بچه ها به خانه الیف می روند. الیف از اینکه علی تنها نیست جا می خورد. سلین متوجه میشود که الیف فقط منتظر علی بوده است. او بابت این قضیه و تزیین خانه به الیف طعنه می زند اما الیف میگوید که همیشه اینگونه است. ساواش توضیح میدهد که دنبال خانه میگشته است. الیف می فهمد که علی برای خودش خانه نمیخواسته است و توی ذوقش میخورد. او اتاق ساواش را به او نشان میدهد. سلین از اینکه نازلی مشکلی با همخانه شدن الیف و ساواش ندارد متعجب است. نازلی میگوید که او به ساواش اعتماد دارد. الیف از اخلاق های نازلی خوشش می آید و از اینکه او خواهر دو قلوی سلین است متعجب است. اینجی پیش احمد آمده و با عصبانیت در مورد حرفهای او و گونش سوال میکند و میگوید که چرا هالوک باید روی آنها حساس شده باشد. احمد از اصرارهای اینجی کلافه شده و میگوید که حقیقت را برای اینجی توضیح خواهد داد. سپس میگوید که او در زمان قدیم عاشق گونش بوده است. اینجی شوکه می شود. سلین از خانه الیف یک شکلات برمیدارد که اسم یک کلوب روی او نوشته شده است. او روز بعد در مدرسه آن شکلات را به توچه نشان میدهد و آنها داخل اینترنت دنبال آن کلوب جستجو میکنند تا شاید چیزی از الیف پیدا کنند. آنها متوجه می شوند که کلوب در برلین است و الیف در آنجا رقاص بوده است.انها از چیزی که پیدا کردهاند خوشحال می شوند.
گونش از نازلی میخواهد که ساواش را راضی کند که پیش رعنا بیاید زیرا حال رعنا خوب نیست. نازلی با ساواش تماس میگیرد و از او میخواهد که به دیدن رعنا بیاید. ساواش کلافه شده و تماس را قطع میکند. او به مغازه احمد می رود و لونت را می بیند. هالوک سر قرار با مردی که برای تعقیب و اخبار گرفتن از لونت استخدام کرده بود می رود . اما به جای او،لونت می آید. لونت آن مرد را گرفته و نامه دی ان آی را از او گرفته و افرادش او را کتک زده بودند. لونت به هالوک میگوید که میداند او را زیر نظر دارد. هالوک سراغ آن مرد را میگیرد و لونت میگوید که کاری با او نکرده است.
در کافه نزدیک مدرسه، توچه آهنگ مخصوص کلوپ پخش میکند و سپس مقابل همه میگوید که بین آنها یک رقاص وجود دارد و الیف را معرفی میکند. همه به الیف خیره می شوند. الیف شوکه و ناراحت می شود و با گریه میگوید که کار اشتباهی نکرده و به خاطر پول مجبور به کار بوده است. سپس با ناراحتی بیرون می رود. علی به خاطر این مسأله با سلین دعوا میکند. سلین میگوید که فکر نمیکرد الیف تا این حد ناراحت بشود.