خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۷۳ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۷۳ سریال ترکی عشق از نو

زینب طلبکارانه از واحد میخواهد که او را رها کند. واحد میگوید که او مشکلی با زینب ندارد و مشکلش در واقع با مریم است و پدر و مادر او را به خوبی می شناسد. در بیمارستان فاتح به مریم میگوید که ارتان زینب را دزدیده است زیرا از خانه خودش نیز رفته است. مریم به فاتح میگوید که دزدی زینب کار واحد است و ماجرا را برای او تعریف میکند. فاتح جا میخورد و نگران زینب است. در خانه شوکت، یادگار به خاطر گم شدن زینب خیلی ناراحت است و مدام گریه میکند. آیفر و فادیک و سلین سعی دارند او را آرام کنند. شب در خانه واحد، او زینب را برای غذا سر میز شام می آورد. زینب عصبی است و غذا نمی‌خورد و فقط میخواهد از آنجا برود. واحد اهمیتی به او نمی‌دهد و با عصبانیت سر او داد می زند تا دیگر سر و صدا نکند.
پلیس دم خانه شوکت می آید و مریم را به جرم اتهام قتل واحد به کلانتری می برند. خبر به گوش واحد رسیده و از این قضیه خوشحال می شود.

سر میز شام او به زینب میگوید که مادرش یک قاتل است و برادر او را کشته است. او به زینب اصرار میکند تا غذا بخورد. هنگامی که زینب غذا در دهان خود میگذارد، واحد میگوید که مریم برادرش را مسموم کرده است. زینب همان لحظه غذا را از دهانش بیرون ریخته و با داد و فریاد میگوید که او بچه کوچک دارد. واحد میگوید که او چنین کاری نمی‌کند و روشش با مریم فرق دارد.
فاتح به زندان به ملاقات مریم می رود. مریم به او میگوید که باید آرامش خود را حفظ کند و به همه بگوید که اوضاع تحت کنترل اوست. فاتح میگوید که در این شرایط نمی‌تواند دروغ بگوید. مریم میگوید که او دشمنش را می شناسد و فاتح باید کارهایی که مریم میگوید را انجام بدهد تا بتوانند زینب را پیدا کنند.

صبح در خانه، فاتح سلیم را بغل کرده و با او از دوری زینب درد دل میکند و خیلی ناراحت است. سلین این صحنه را میبیند و متاثر می شود. او حاضر شده و به خانه فهمی می رود و میگوید که زینب گم شده و حالا فاتح بیشتر از هر کس دیگری به فهمی نیاز دارد. مقدس عصبانی شده و با سلین دعوا میکند و میگوید که گم شدن زینب ارتباطی با آنها ندارد. گلسوم و فهمی با مقدس بحث میکنند تا او را در این شرایط ساکت کنند. گلسوم سلین را به حیاط می برد تا آرام کند و میگوید که کنار آنهاست، اما سلین میگوید‌ که مهم فهمی و مقدس هستند که کنار فاتح نیستند.

زینب از خواب بیدار شده و افراد واحد برای او صبحانه اش را به اتاق می آورند. زینب عصبانی شده و سینی را روی زمین پرت میکند و با اینکه خیلی گرسنه است، چیزی نمی‌خورد. او روی زمین نشسته و گریه میکند.شب فاتح به زینب و خاطراتشان فکر میکند و خیلی ناراحت است. او فکری به ذهنش رسیده و به کاباره ای که دلبر آنجا رقاص است می رود تا حیدر را ببیند. او ماجرای دزدیده شدن زینب را برای حیدر تعریف میکند. مریم به کمک وکیلش از زندان آزاد می شود.
اورهان پیش او آمده و از او به خاطر اتفاقاتی که افتاده جواب میخواهد. مریم میگوید که بعداً همه چیز را توضیح میدهد و حالا باید فقط به فکر پیدا کردن زینب باشند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا