خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۷۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۷۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۷۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

چولپان در مراسم سخنرانی میکنه و میگه میخوام درباره یه موکلم که تمام وجودمو آتیش زده به خاطر زجری که کشیده صحبت کنم. آنها میپرسن چجوری فهمید؟ بورا میگه ببخشید من سونی دادم آزرا شروع میکنه بهش توهین کردن و قاتل خطابش میکنه. هالوک میگه من فقط از زندگیم محافظت کردم سپس یادش میاد که پوکت بهش گفته بود ویستو برای وکیلم ییلدریم فرستادم هرلحظه امکان داره همه چیزو همه بفهمن! هالوک اسلحه درمیاره که پوکت میگه میخوای چیکار کنی؟ میخوای منو بکشی؟ و ازش میخواد تا کاری باهاش نداشته باشه سپس تعریف میکنه که شب رفتم سراغ ییلدریم تعقیبش کردم گفتم بالاخره یه جا وایمیسته اون موقع یه گلوله خالی میکنم تو مخش ولی واینستاد! آزرا حالش بد میشه و صنم او را میگیرد. هالوک میگه منم دنبالش رفتم و مدام گوشیو چک میکردم و فهمیدم همو ویس را گوش نداده ولی نمیتونستم ریسک کنم چون هرلحظه امکان داشت واسه یه نفر بفرسته منم گفتم تو قالب تصادف اونو از رده خارج کنم سپس به آزرا میگه تمام حرف های آخرتو من گوش دادم نه ییلدریم آزرا شروع میکنه به داد و فریاد کردن و میخواد به طرفش حمله کنه که بورا میره سمت هالوک اونم یه تیر میزنه و بورا رو زمین می افتد. آزرا قدم به قدم جلو میره که هالوک به طرفش شلیک میکنه و وقتی میبینه اثر نداشته میفهمه مشتی بوده تیرها. افه با آزرا به طرفش میرن و افه رو زمین میخوابونتش و میگه پلیس تو راهه داره میاد و خودت زحمت کشیدی تمام گند و کثافط کاری هاتو گفتی در ضمن اون دوربینو میبینی پخش زنده تو یه مراسمه، هالوک متوجه میشه که دیگه کارش ساخته ست. چولپان که فیلم هالوک را داشته پخش میگرده تو مراسم میگه این همون مردیه که خودشو عزادار زنش نشون میداده در حالیکه خودش قاتل زنش بوده! روزانه تعداد زیاد از زن ها یا کشته میشن یا مورد ضرب و شتم قرار میگیرن!

پلیس ها میان هالوک را با خودشان می برند. صنم با بورا میره و آزرا و افه از همدیگه جدا میشن و هرکی میره سمت کار خودش. وقتی به ماشین هایشان میرسند یه ماشین کنارشان می ایستد و یه نفر پیششون میره و میگه رئیسشون میخواد ببینتشون آزرا و افه بهشون میگن این موقع شب؟ چرا؟ درباره چی؟ آنها بهشون میگن خودتون باهاشون حرف بزنین متوجه میشین. شیشه ماشین پایین میاد و افه و آزرا با دیدنش جا میخورن. سنگول در گوش چولپان بهش ماجرارو میگه و او متوجه میشه که یاسمین و جیحون ثروتمندترین زوج کشور میخوان از هم جدا بشن. آزرا و یاسمین به ویلا رفتن و در حال حرف زدن هستن یاسمین از آزرا میخواد وکیلش بشه و پنهانی بدون اینکه کسی چیزی متوجه بشه طلاقشو بگیره اما او قبول نمیکنه و میگه من وکالتو گذاشتم کنار و صنم را پیشنهاد میده اول یاسمین قبول نمیکنه ولی وقتی آزرا میگه نقشه امشبم کار اون بوده و خیلی باهوش و زرنگه من تضمینش میکنم و از همه مهمتر دفتر چولپان جوهر، مادرم پشتشه قبول میکنه. موقع بیرون رفتن از ویلا با افه و جیحون روبرو میشن که به محض دیدن همدیگه باهم شروع میکنن به کل کل کردن سپس افه میگه فردا حرف میزنیم جاشم من میگم سپس بعد از خداحافظی میرن. افه به آزرا میگه باورم نمیشه همچین پرونده ای را رد کردی! آزرا میگه قرار شد هرکی بره پی کار خودش و از همدیگه جدا میشن. ۲ ساعت بعد چولپان به خانه افه میره و بهش میگه من از همه چیز خبردارم سنگول بهم گفت که یاسمین و جیحون میخوان از هم جدا بشن و وکالتشونو به تو و آزرا سپردن و حتی میدونم که دختر کم عقلمم رد کرده! سپس ازش میخواد تا توی این پرونده با دفتر اون کار کنه تا طبق نقشه اش نقشه اش را پیاده کنه و آزرا را از این زندگی نجات بده. افه اول مخالفت میکنه ولی وقتی خواهش های چولپان را به عنوان مادر میبینه دلش طاقت نمیاره و قبول مبکنه.

افه میگه به یه چیزی آخر این پرونده ازتون میخوام چولپان قبول میکنه. فردای آن روز چولپان سر میز صبحانه با زینب هست که زینب ازش میپرسه از دستم ناراحتین؟ چولپان میگه چرا باید باشم؟ زینب میگه به خاطر حرف هایی که زدن شنیدین! چولپان میگه نه عزیزم اینجوری نیست صبحانه بخور بعد حرف بزنیم. زینب تعریف میکنه و میگه وقتی فهمیدم حامله ام خیلی ترسیدم چولپان دلداریش میده سپس میگه یه روز تو خونه یوسف خواب بود گذاشتمش رو تخت خودمم تلویزیون روشن کردم نشستم پاش حواسم نبود که بیدار شد و از تخت پایین افتاد چولپان آرومش میکنه و میگه مسئولیت بچه داری هم سنگینه هم بزرگ تو خودت هنوزم بچه ای! اما زینب میگه دیگه میتونم نمیخوام بچه ام دست اونا باشه مثل خودشون بار میارنش نمیخوام اونجوری بشه میخوام پیش خودم باشه! چولپان میگه تمام تلاشمو میکنه. صنم سر قرار با بورا میره و میگه اون کارت چی بود؟ واسه چی منو بوسیدی! بورا میگه فقط واسه طبیعی جلوه دادن بود آنها سر همین موضوع بحث میکنن و وقتی از هم جدا میشن جفتشون گلگی میکنن که چرا طرف مقابلشان حرف دلشو نرد اصلا! صنم به :افه پیش آزرا میره و با دیدن شال روی کیف متوجه میشه که دوباره به قبرستون رفته آزرا میگه آره رفتم تمام اتفاقات دیروزو واسش گفتم صنم با مسخرگی میگه موندم فردا یا پس فردا چی میخوایبگی!؟ بعد از کمی صحبت کردن آزرا به صنم میگه که وکالت یاسمین را به اون منتقل کرده صنم خیلی خوشحال میشه و او را در آغوش میگیره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا