خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۷۴ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۷۴ سریال ترکی اسم من ملک

کرم و دفنه دم خانه ملک، متوجه آمدن آلپای شده و پنهان می شوند. میتات و ملک در خانه هستند و آلپای با عصبانیت به آنجا رفته و دنبال بچه ها میگردد. ملک از اینکه بچه ها نیستند نگران می شود. آلپای او را تهدید میکند که اگر بچه ها آمدند باید به او خبر بدهد. سپس می رود. کمی بعد بچه ها داخل می روند. کرم برای اینکه ملک ناراحت نشود، موضوع اصلی را نمی‌گوید. دفنه با ناراحتی به اتاق می رود و حوصله حرف زدن با کسی را ندارد. کرم میگوید که بخاطر سختگیری های آلپای خسته شده و از آنجا آمده اند. سیران بعد از شام، اردل را به داروخانه می برد تا شب در آنجا بماند. اردل قبول نمیکند زیرا میترسد که سیران پلیس خبر کند. او میگوید که گولجه نیز به عنوان ضمانت باید پیش او بماند. سیران کلافه شده و با درماندگی قبول میکند که خودش نیز بخاطر گولجه شب را آنجا بماند. خلیل و میرزا در کارگاه در مورد خرید آنجا با هم مشورت کرده و به وام گرفتن و فروش اموالشان فکر میکنند. عمر نیز به آنجا می رود. او نیز از شرطی که جومالی گذاشته است ناراحت و عصبی است. دفنه تمام شب را گریه میکند. صبح، ملک سر میز صبحانه ماجرای فروش کارگاه را برای بچه ها تعریف میکند. عدنان مدام با دفنه تماس میگیرد. دفنه گوشی خود را خاموش میکند.

در خانه، بیهان به اونزیله میگوید که باید وسایلش را جمع کند و به روستا برود. اونزیله از رفتن پیش عمه اش راضی نیست و از ییهان خواهش میکند او را جایی نفرستد. بیهان میگوید که در این صورت باید با اولین خواستگاری که او تایید کند ازدواج کند. اونزیله عصبی می شود‌ و به حیاط می رود و وقتی قدریه را می بیند، با او بحث کرده و او را مقصر میداند. قدریه در مورد رابطه میتات با زن بچه دار صحبت میکند و سیدعلی از بالا حرفهای او را می شنود و با عصبانیت سراغ نفیسه می رود و از او سوال میکند. نفیسه میگوید که خودش با میتات صحبت کرده و از او خواسته که این ماجرا را تمام کند. در داروخانه، اردل قبل از بیرون رفتن از سیران پول میخواهد . او به زور پولهای داخل دخل را برمیدارد. سیران میگوید که آن پولها برای او نیست و باید به صاحب داروخانه‌ها جواب پس بدهد، اما اردل اهمیتی نمی‌دهد و میگوید که او باید خرجش را بدهد. سپس از داروخانه می بود. میتات به داروخانه می رود و با نگرانی در مورد آمدن اردل از سیران سوال میکند. سیران که ناراحت است، حقیقت را به میتات نمی‌گوید و میگوید که اردل برای دیدن دخترش مدتی دور و بر آنها خواهد بود. سپس از میتات میخواهد که مدتی از او فاصله بگیرد. میتات ناراحت می شود اما بخاطر سیران چیزی نمی‌گوید و از آنجا می رود. خلیل و میرزا، کارگاه را به ملک می سپارند تا برای پول خرید کارگاه به بانک بروند و درخواست وام کنند. آلپای به همراه سیدعلی کوچک به بازارچه می رود. سیدعلی از دیدن نوه اش خوشحال می شود و سیدعلی کوچک پیش او می رود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا