خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۷۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۷۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۷۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

صنم با شنیدن این موضوع که وکالت یاسمین را به او داده حسابی خوشحال میشه و به مامانش زنگ میزنه تا به اونجا بیاد و اونو هم در در جریان بزاره . آزرا میپرسه که چرا گفتی بیاد اینجا؟ صنم با خنده میگه فکر کنم خیلی دوست داسته باشی که چهره مامانو ببینی وقتی میفهمه به جای اون منو معرفی کردی و شروع میکنن به خندیدن. بورا به اتاق کار آرمان میره و بهش یه احظاریه میده آرمان میگه این چیه دیگه؟ و با خواندنش میگه دادگاه هویت؟ بورا میگه آره میخوام اسم شما تو شناسنامه ام باشه آرمان از خوشحالی چشماش پر از اشک میشه که بورا میگه البته اگه مشکلی نداشته باشین و بخواین! آرمان میگه من از خدامه خیلی خوشحال شدم، بورا خوشحال میشه و میره. چولپان با افه به کافه میان که آزرا جا میخوره با دیدن افه و میگه تو؟ چولپان میگه افه اومد پیشم و ازم خواست که تو پرونده جیحون بهش کمک کنم منم دیدم پرونده به این بزرگی برای اعتبار دفتر خیلی خوبه قبول کردم. صنم و آزرا شوکه میشن و صنم میگه چی؟ اما تو نمیتونی این کارو با من بکنی! آزرا وکالت یاسمینو به من داده اینجوری من نمیتونم وکالتشو قبول کنم! آزرا میگه نه تو نمیتونی انقدر بد باشی! چرا همچین کاری کردی؟ چطور تونستی؟ چولپان میگه چون دیدم درصد برنده شدن اینور بیشتره! صنم حالش بد میشه. بعد از رفتن چولپان و افه صنم گریه اش میگیره و آزرا آرومش میکنه و میگه نباید جا بزنی به خاطر تو وکالت یاسمینو قبول میکنم البته دوتایی باهم بهش رسیدگی میکنیم تو هم استعفا میدی، صنم خوشحال میشه و میگه واقعا راست میگی آبجی؟ یعنی به خاطر من کافه را میزاری کنار؟ آزرا تایید میکنه و همدیگرو با خوشحالی بغل میکنند. افه به چولپان میگه فکر کنم همونجوری که فکر میکردید واقعا از چشمشون افتادین! چولپان میگه میدونم ولی می ارزه.

چولپان و افه به دفتر جوهر میرن اونجا افه زینب را میبینه و میگه دختر کوچیک داشتین؟ چولپان زینب را میبینه و میگه اِ دخترم اومد؟ نه اون موکلمه، افه خشکش میزنه که چولپان میگه ماجراش کودک همسریه تازه یه مادره! افه ناراحت میشه و میگه ببین تو این سن چه دردهاییو تجربه کرده. زینب با دیدن چولپان بغلش میکنه و میگه خاله چولپان. افه باهاش سلام و احوالپرسی میکنه و میگه چند سالته؟ زینب میگه ۱۷ سال افه درباره‌ تعجب میکنه و میگه خیلی کمتر بهت میخوره! چولپان بهش میگه فکر کنم قضیه سنشم الکیه جعل کردن! سپس افه از چولپان میخواد تا میرن با خانواده زینب پای میز مذاکره او با زینب حرف بزنه چولپان قبول میکنه. افه باهاش صحبت میکنه زینب میگه خاله چولپان میگه دانشگاهم میتونم برم! افه تایید میگنه و میگه معلومه که میتونی بری چرا نری؟ و با حرفاش اورا دلداری میده پدر زینب بهش زنگ میزنه و سعی میکنه تا اونو به خانه خودشون بکشونه اما افه که کنارشه بهش این قدرت را میده که دیگه گولشو نخوره و باهاش جوری که میخواد حرف بزنه. آزرا و صنم به خانه یاسمین رفتن و اونجا باهاش حرف میزنن و میگن که باهمدیگه به پرونده اش رسیدگی میکنن یاسمین خوشحال میشه و قبول میکنه. بعد از رفتن آنها یاسمین با تلفن به یه نفر زنگ میزنه و میگه این وکیل بهترین وکیلیه که میتونستم گیر بیارم مطمئنم که همه چیز خوب پیش میره کم مونده دیگه! به زودی خیلی پولدارتر و خوشبخت تر میشیم عزیزم و تلفنو قطع میکنه. بورا از پشت شیشه آرمان را میبینه که حسابی عصبیه و واسش سوال میشه که چرا؟ جیلان وقتی از اتاق بیرون میاد بورا ازش میپرسه که چیشده؟ چرا بابام انقدر عصبیه؟ جیلان میگه نمیدونم اینو شما باید بگین صبح خیلی خوب بود ولی از وقتی که شما اون احظاریه دادگاهو بهش دادین اینجوری بهم ریخته! معلوم نیست چی بوده! و میره. بورا با تعجب به آرمان نگاه میکنه و میگه یعنی دوست نداشتی؟

چولپان تو جلسه میگه حرف جدیدی نزدین که همینارو سری قبلم گفتین! ارهان وکیل سلیم میگه موکلم رو این موضوع پافشاری داره! چولپان میگه بهتره با طلاق توافقی رضایت بدین به نفعتونه و برگه را بهش میده تا امضاء کنه، مادر سلیم میگه وگرنه چیکار میکنین هان؟ بگو ببینم! چولپان میگه پسرتونو میندازم زندان. سلیم داد میزنه و میگه فکر کنم نفهمیدین، سپس سند ازدواجو نشون میده و میگه این سندشه! اینو دولت بهم داده بقال سر کوچه مون نداده فهمیدین؟ حضانت پسرمو بهش نمیدم و طلاقشو نمیدم! بعد از تمام شدن جلسه و رفتن آنها آزرا و صنم به اونجا میان و آزرا با دیدن زینب میگه پس تو همون زینب معروفی سپس با لبخند خودشو معرفی میکنه. چولپان بهش میگه آره آزرا دختر بزرگه منه! اما آزرا بهش میگه فقط خواهر صنم و گونشم! صنم جلو میاد و میگه اومدم بگم دارم برمیگردم همونجایی که بهش تعلق داشتم دفتر ارسن جوهر! و استعفا نامه اش را بهش نشون میده چولپان میگه پشیمون میشی! صنم موقع رفتن چشمای میزنه و به یاد میارن که همه اینا یه نقشه بوده تا اینجوری آزرا از کافه بیرون کشیده بشه و به کار وکالت خودش برسه. بعد از رفتن آنها افه به چولپان میگه موفق شدین چولپان میگه آره بزار ازم متنفر بمونه ولی همین که به زندگی برگرده واسم کافیه! افه بهش میگه شما مادر خیلی خوبی هستین….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا