خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده است.
قسمت ۷۶ سریال ترکی اوچ کوروش
کارتال و مسعود و بقیه پیش جلال میرن، کسی که میخواد بایبارس و کلیچ را از مرز رد کند. مسعود خودشو معرفی میکنه و بهشون میگه یخورده عجله داریم حکم بازداشتشون صادر شده ولی هنوز دستگیر نشدن واسه همین امشب باید از مرز رد بشن. آنها بعد از کمی مشورت کردن با خودشون بهشون میگن که مشکل بزرگ نیست ولی ۵ میلیون لیر میخوان. کارتال میگه میتونین تخفیف بدین؟ افه با مسخره گی میگه چی میگی انگار بگه ۴میلیون و نیم لیر میتونی! چتین بهشون میگه میتونین بقیه پولمو بهم برگردونین؟ و سنگ قیمتی که تو دستش هست را بهشون نشون میده و میگه این خیلی بیشتر از ۵ میلیون لیر می ارزه واسه همین یکبار دیگه میپرسم میتونین بقیه شو بهم برگردونین؟ آنها تایید میکنن. کلیچ بهار را پیش بایبارس میبره. بهار میگه میخوام تنهایی صحبت کنم، بایبارس به کلیچ میگه بره سپس ازش میپرسه چی میخواستی بگی؟ بهار میگه اونموقع تصادفی حرفاتونو شنیدم فهمیدم که از دست کلیچ عصبانی هستین و میخواین تقاص کاری که با بیریجیک کرده را پس بده. بایبارس تایید میکنه و میگه خوب؟ بهار میگه کلیچ هرچی گفت قبول نکنین اون هنوز عاشق منه همونجوری که شما بیریجیکو دوست داشتین اونم منو دوست داره اگه جون کارتال را ببخشین میتونین تقاص کار پسرتونو ازش بگیرین سپس نقشه ای میکشه و به بایبارس میگه. کارتال و بقیه منتظرن تا جلال کارهای انتقال بایبارس و کلیچ را انجام دهد. بعد از چند دقیقه جلال میاد و میگه که همه چیز اوکی شد ماشینی که خواستین راس ساعت گفته شده تو محله. آنها به طرف اونجا راهی میشن. همان موقع از افراد کلیچ به کارتال زنگ میرنن و میگن که درست شد کارها یا نه؟ کارتال تایید میکنه و او بهش میگه که خوبه پس تنها بیا کسی باهات نباشه!
تو راه کارتال بهشون میگه من شمارو نرسیده به اونجا پیاده میکنم نباید بفهمن که شما با منین مراقب خودتون باشین. بهار را به اتاقش میبرن و او از پشت در میشنود که به کلیچ میگن کارتال همه کارها را انجام داده و ار اونجایی که میدونین آتشو قرار نیست ببریم فقط بهار خانم با خودمون میبریم. بهار با شنیدن این حرفها استرس میگیره و با گوشی به شاهین پیام میده که کارتال همه کارهارو کرده و ازش میخواد تا کاری سرخود نکنه و لوکیشن اونجارو بفرسته. شاهین بهش پیام میده که گوشی ساده ست اینترنت نداره و ادرس حدودی میده. کارتال و بقیه در راه هستن که میبینه شاهین داره بهش زنگ میزنه و نمیخواد جواب بده که چتین بهش میگه جواب بده رفته بودم پیشش تا کمک بگیرم ازش شاید چیزی میخواد بگه کارتال میگه اون به هیچکی کمک نمیکنه و گوشیو میندازه اونور که چتین برمیداره و جواب میده که میبینه بهاره. کارتال یهو وایمیسته و میگه بهار تویی؟ کجایی؟ حالت خوبه؟ بهار بهش میگه خوبم اونا نمیخوان مارو با خودشون بیارن مارو تو یه انبار نگه داشتن آنتن ندارم نمیتونم لوکیشن بفرستم و آدرسی که شاهین بهش داده بود را میگه کارتال میگه همه آدمارو میارم اصلا نترس نگران نباش بهار میگه من نمیترسم تو هم نترس همه چیز خوب پیش میره باشه؟ من نمیتونم به بایبارس اعتماد کنم اصلا نرین سر قرار. کارتال حرف هایی که زد را بهشون میگه افه به کارتال میگه بهتره به حرف بهار گوش کنیم سری قبل گوش نکردیم شکست خوردیم، کارتال میگه من به ملکه ام ایمان دارم و بهشون میگه من تنهایی میرم شما برین انبارهای آدرسی که گفته را بگردین. افه میگه باشه مراقب خودت باش کارتال بهشون میگه اگه بلایی سرم اومد مراقب بهار و آتش باشین. لیلا در خانه با هالیده صحبت میکنه و میگه چرا هالیده؟ به کبودی های بدنت نگاه کن چرا زودتر از اینا از اون خونه بیرون نیومدی؟ چرا اصلا باهاش موندی و باهاش ازدواج کردی؟
هالیده میگه خیلی تنها بودم تنهایی خیلی بده حتی از این کتک ها هم ترسناکتره. من خیلی تنها بودم سفکی اوایل خیلی خوب بود بهم ابراز علاقه میکرد باهام خوب رفتار میکرد بعد ازم خواستگاری کرد ما هم باهمدیگه ازدواج کردیم. لیلا میگه از کی شروع کرد کتکاشو؟ هالیده میگه از همون هفته اول مست کرده بود اومد خونه منم چون پدر بزرگو دیده بودم گفتم نخوره به فکر خودش باشه اما منو پرت کرد سرم خورد به میز. کونیالی فوشش میده شفکی را که لیلا میگه چرا همون موقع از اون خونه نیومدی بیرون؟ هالیده میگه عذرخواهی کرد خیلی پشیمون بود حتی گریه میکرد و به پام افتاده بود منم بخشیدمش. بعد تصمیم گرفتیم که تشکیل خانواده بدیم اما دیدیم بچه دار نمیشم من نازام از اونموقع شروع کرد کتک زدناشو. لیلا با بغض میگه از کجا معلوم که مشکل از توعه؟ اصلا به فرض که باشه مگه جرمه؟ سپس هالیده را دعوا میکنه که چرا انقدر خوبه و حتی وقتی مقصر نیست کوتاه میاد و عذرخواهی میکنه! هالیده قول میده که دیگه عوض بشه و همدیگر را در آغوش میگیرن. افه و چتین به انبار اولی میرن که میبینن اونجا نیست. شسو و روشن به انبار دوم میرن که میبینن اونجا نیستن، مسعود و افرادش به انبار سوم میرن که میبینن اونجان و حمله را شروع میکنن. شاهین با شنیدن صدا به بیرون میره که میبینه درگیریه او پیش آتش میمونه و تو یه فرصت آتش را با خودش میخواد ببره که یکی از افراد کلیچ جلوشو میگیره و میگه کجا میبری بچه را؟ همان موقع مسعود او را میکشه و بهش میگه برادر خوبی نشدی ولی عموی خوبی شدی و ازش میخواد تا بره و اون میمونه زمان میخره. مسعود تیر میخوره و میمیره. همگی ناراحت میشن و کمال گریه میکنه. کارتال سر قرار میره که بایبارس میگه چیشد ماشین؟ کارتال میگه مثل اینکه قرارمون این نبود! بهار آتش کجان؟ همان موقع کلیچ بهار را میاره. بعد از اومدن ماشین بایبارس به بهار شلیک میکنه و کارتال شوکه میشه و فریاد میزنه کلیچ بهم میریزه که آدم هاش اونو کشان کشان سوار ماشین میکننش. کارتال با ترس به بهار میگه نترس من اینجام خوب میشی همان موقع نور افشان میزنن و باهم به اون نگاه میکنن و بهار میمیرد، کارتال گریه میکند. شاهین و اتش که نزدیک اونا هستن به نور افشان نگاه میکنن و شاهین به آتش میگه هدیه مادرته و یادش میاد که بهار بهش پیام داده بود و بهش گفته بود که یا میبرنش یا میکشنش ازش خواسته بود نور افشان بزنه به خاطر پسرش…….