خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران

آیبیکه از آسیه میپرسه الان قدیر و ملیسا بهم زدن؟ خیلی وقته باهم نمی بینمشون! آسیه میگه نمیدونم فقط میدونم که رابطشون شکرآبه. آسیه به اتاق موسیقی میره تا جزوشو کان میبینه کان پیانو میزنه بعد از کمی گوش دادن کان میگه میخوای تو هم بزنی؟ بهت یاد میدم، آسیه قبول میکنه، آنها باهم شروع میکنن به نواختن پیانو که تولگا آنها را میبینه و ازشون فیلم میگیره ز حضور تولگا مطلع شده اما به روی خودش نمیاره. مظلوم تو مدرسه میبینه که تالیا زمین می خوره میره بهش کمک کنه که تالیا میگه پام درد میکنه تا به این بهونه با مظلوم بره حرف بزنه که مظلوم الکی میگه رو لباست عنکبوته تالیا یهو روی پاهاش وایمیسته و بدون اینکه دردی بکشه بالا پایین میپره مظلوم وقتی میبینه که دروغ گفته میگه حالا که حالت خوب شده خودت برو تالیا خواهش میکنه تا برن و باهم کمی حرف بزنن اما مظلوم میگه این کارها در حد شما پولدارا نیست! منم میرم پیش پاپتیا و میره. کان از دوروک خداحافظی میکنه و میگه تو خونه میبینمت و میره. تولگا پیش دوروک میره و میگه خوب داره کم کم جاتو واسه آسیه میگیره! دوروک میگه چرت و پرت نگو داره تلاششو میکنه تا آشتیمون بده! تولگا میگه واقعا؟ چند دقیقه پیش که مثل دوتا عاشق دست تو دست داستن پیانو میزدن! دوروک جا میخوره و نمیخواد باور کنه که تولگا میگه ازشون فیلم گرفتم و بهش نشون میده که دوروک با عصبانیت به طرف خانه میره‌. شنگول همه را در حیاط خانه جمع کرده و میگه سورپرایز دارم آنها ازش میپرسن که چیشده؟ اما شنگول میگه تا قدیر نیاد نمیگم. بعد از چند دقیقه قدیر با حالی داغون به اونجا میاد ولی خودشو خوب نشون میده. اوگولجان میگه خوب داداش قدیرم اومد دیگه بگو شنگول اورهان را صدا میزنه که اوگولجان میگه من برم کمکش اما شنگول میگه لازم نکرده سپس آنها میبینن که اورهان با عصا داره راه میره همگی خیلی خوشحال میشن قدیر میگه خیلی خوشحالم واست عموجون و همان موقع حال قدیر بد میشه و رو زمین میوفته آنها با ترس به بیمارستان میبرنش.

دوروک با دیدن کان تو خونه میگه تو مشکلت چیه؟ چرا داری اینکارارو میکنی؟ سپس باهاش دعوا میکنه آکیف به اونجا میاد و میگه چیشده پسرها؟ دوروک میگه این پسر زیرآب منو میزنه نمیخوام دیگه ببینمش نمیخوام تو این خونه باشه دیگه! کان پوزخند میزنه و میگه میدونی چیه تو نمیتونی به امین راحتی منو از این خونه بیرون بندازی! دوروک دلیلشو میپرسه که کان به آکیف میگه بگم بهش؟ فکر کنم دیگه وقتش رسیده که بدونه آکیف با عصبانیت میگه گفتم کافیه! دوروک میپرسه ماجرا چیه؟ کان میگه که من پسر اکیفم! دوروک با ناباوری میگه واقعا؟ این راست میگه؟ کان پسرته؟ آکیف تایید میکنه که دوروک میگه باورم نمیشه! آکیف آرومش میکنه و میگه گولم زدن پسرم! کان میگه گولت زدیم؟ تو مامانه منو گول زدی گفتی از نباهت طلاق میگیری میای با مامان من زندگیتو میسازی! دوروک میگه چی؟ تو دوران متعهلیت این کارو کردی؟ گنده بزنن! و با ناراحتی و عصبانیت از اونجا میره و لباس هاشو جمع میکنه وبه آکیف میگه خیالت راحت به مامانم نمیگم که بهش خیانت کردی! و از اونجا میره. آکیف میگه وایسا ببینم! با کارت حساب بانکی من با پول های میری به یکی از واحدهای ساختنمانی من میری بعد واسم قیافه هم میگیری؟ دوروک میگه آره راست میگی سپس تمام کارهای بانکی با پول های نقدش و سوییچ ماشینشو میزاره و از خونه بیرون میزنه. کان به آکیف میگه من نمیخواستم اینجوری بشه ولی خیلی اصرار کرد که بگم آکیف با عصبانیت بهش میگه بعدا به حساب تو هم میرسم الانم از جلو چشمام گمشو برو! آکیف با خودش حرف های دوروک را مرور میکنه و میگه تو هنوز قدر پدرتو نمیدونی. قدیر تو اورژانس حالش بهتر شده و دکتر بهش میگه فشارت نرمال شده خطر رفع شده میتونی بری آسیه میگه فقط مصمومیت سمی بوده؟ دکتر تایید میکنه و میگه آره تغذیه مناسب، استراحت کافی هم نداشته اینجوری شده الان میتونه مرخص بشه دیگه آنها خوشحال میشن.

دورک تو ساحل با حال بدش در حال قدم زدنه و به سکه های تو جیبش نگاه میکنه. نباهت به خانه میره و میگه کارتهای بانکی دوروک با سوییچ ماشینش چرا رو میز بود؟ چیشده؟ آکیف میگه هیچی پسرت باز زد به سرش و میخواد فامیلی آتاکلو از روی خودش حذف کنه! نباهت میگه یعنی چی؟ چیشده؟ آکیف میگه همون ماجرای دختره هنوزم عصبیه نباهت با نگرانی میگه الان بدون پول و ماشین چیکار میکنه؟ آکیف میگه نگران نباش حتما پیش یکی از دوستاشه بعد از دو سه روز بی پولی برمیگرده، نباهت حرص میخوره و میگه و میگه من نمیتونم مثل تو بیخیال باشم آکیف! سپس به دوروک زنگ میزنه که او جواب نمیده. قدیر و بقیه وقتی میرسن خونه تو حیاط میشینن و همگی نگران حال قدیرن که بهشون میگه خیالتون راحت من حالم خوبه سپس پولی که جور کرده را به عمر میده و میگه پول آمریکات جور شد برو سریع بریز به حسابشون عمر میگه حالا که وقت داریم بیا بدهیو به اوستا بده اینو بعدا میدیم اما قدیر قبدل نمیکنه و میگه این واجبتره برو، عمر پولو میگیره و قدیرو می بوسد و میگه خیلی مردی داداش و میره. شب انها تو حیاط دوباره جمع شدن و در حال گپ زدن هستن که اوگولجان دوروک را میبینه به اونجا اومده. میره پیشش و تعارفش میکنه تا به اونجا پیششون بیاد. دوروک میره اونجا که اورهان و شنگول میپرسن چیزی شده پسرم؟ دوروک میگه من دیگه نمیتونم با کارهای بابام کنار بیام زدم از خونه بیرون آیبیکه به آسیه میگه واسه آشتی کردن با تو این کارو کرده، سپس اوزهان میپرسه جایی داری بمونی پسرم؟ شنگول میگه پسر اکیف خان را مگه میزارم جایی بره تو سالن یه تشک واسش میندازم کنار اوگولجان دوروک میگه عالیه من که مشکلی ندارم سپس به بقیه و اسیه نگاه میکنه و میگه البته اگه شما مشکلی نداشته باشین! قدیر میگه نه داداش چه مشکلی خونه عمومی دیگه دوروک لبخند میزنه ملیسا به دوروک زنگ میزنه تا ببینه کجاست دوروک میگه من خونه اوگولجانم ولی تو بهشون بگو پیش یکی از دوستاشه. اکیف و نباهت با شنیدن این حرف خیالشون راحت میشه اکیف میگه مگه میزارم پسرم سختی بکشه! هرجا باشه میرم میارمش کان بهم میریزه و از اونجا میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا