خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده است.
قسمت ۷۷ سریال ترکی اوچ کوروش
آمبولانس از راه رسیده و کارتال بهشون میگه رو صورتشو نپوشونین نمیتونه خوب نفس بکشه! همان موقع افه و بقیه از راه میرسن و با ناباوری نکاهش میکنن که کارتال نمیخواد باور کنه و به افه میگه اگه زود عملش کنن خوب میشه مگه نه؟ زود آمبولانس را گفتم بیاد خوب میشه دیگه آره؟ دکتر اورژانس به افه میگه از وقتی اومدین گفتیم که از دستش دادیم ولی انگار نمیشنوه تو حال خودش نیست! آنها میخوان برن که کارتال میگه منم باهاتون میام. افه وقتی قیافه درهم همه را میبینه میگه بسه خودتونو جمع کنین تو این اوضاع نباید کارتالو تنها بزاریم ما باید قوی باشیم! سپس به چتین میگه زنگ بزنه به طرف و بگه منصرف شدن و قرارداد کنسله. کارتال به بیمارستان میرسه و مدام با بهار حرف میزنه که خوب میشی که یکدفعه میبینه دارن میرن سمت سردخانه. کارتال مثل دیوانه ها شده و نمیزاره بهار را به سردخانه ببرن. پرستارها و دکتر به طرفش میرن و با تزریق آرامبخش به گردنش او را مهار میکنن. روشن پیش کارتاله و برای این حالش ناراحته. کلیچ تو ماشین پریشانه و اخماش تو همه که بایبارس میگه چیه؟ چرا قیافه ات اینجوریه؟ کلیچ میگه انگاری یادت رفته دیشب چیکار کردی! بایبارس میگه نه یادم نرفته انتقام کاری که تو با من کردیو گرفتم الان هم بی حساب شدیم. کارتال در حال بیهوش شدنه که فرهان را میبینه و بهش میگه اونم کشتن! اونم مرد! بایبارس و کلیچ تو راه هستن که یکدفعه میبینن ماشین وایساد، کلیچ میگه نکنه افه و دارو دسته اش اومدن! بایبارس میگه اونا به خاطر اینکه بچه شان پیش ما هستن جرأت ندارن. کلیچ از ماشین پیاده میشه و میپرسه که خیر باشه! چیشده؟ همان موقع دارو دسته افه را میبینه که از دور با سرعت دارن بهشون نزدیک میشن. درگیری پیش میاد و اکثر افراد بایبارس و کلیچ کشته میشن، آنها موفق میشن که فرار کنن.
بایبارس میگه چجوری تونستن همچین کاری کنن با وجود اینکه آتش پیش ماست؟ کلیچ میگه فکر کردی اگه بچه دست ما بود انقدر با جرأت بهمون حمله میکردن؟ حتما آتشو پیدا کردن. چتین بهشون میگه اونا دیگه کسی واسشون نمونده دیر یا زود گیر میوفتن الان بهتره بریم هوای کارتال را داشته باشیم. شاهین به محله و خانه شان میرود. لیلا و بقیه با دیدن او به طرفش میرن و میگن چیشد؟ همان موقع به اوکتای زنگ میزنن و میگن که چه بلایی سر کارتال و بهار اومده. لیلا با دیدن آتش میخواد بغلش کنه که شاهین در ماشینو میبنده و میگه مادرش به من سپرده، لیلا میپرسه چرا تو؟ لیلا کجاست؟ اوکتای با پریشانی به اونجا میاد و میگه شاهین آتشو ببر پیش کارتال پسرم آشفته ست حالش خوب نیست. آنها ازش میپرسن که چرا مگه چیشده؟ اوکتای میگه بهار رفت به بهار شلیک کرد. همگی از شنیدن این خبر شوکه میشن. کلیچ و بایبارس یکجا می ایستند و کلیچ به بایبارس میگه که پیاده بشه بایبارس بهش میگه دفعه آخرت باشه که به من دستور میدی! کلیچ بعد از کمی بحث کردن بهش میگه ببین به خاطر انتقام گرفتن از من مارو تو چه وضعیتی قرار دادی! تنها امیدمون اون جوجه پرنده بود که دیشب جلو چشماش زنشو کشتی! بایبارس میگه ما واسه فرار کردن به کسی احتیاج نداریم! کلیچ میگه اون زمان قدیم بود، اون موقع بود که با هر قدمتون زمین میلرزید الان نزیح، آزاده، کرکماز کشته شدن هیچکی واسمون نمونده! فقط خودمونیم الانم اگه من کنارتم فقط واسه اینه که پشتمون نگن پدرشو تنها گذاشت و رفت وگرنه به خاطر کاری که دیشب کردی منم از دست دادی! سپس بهش میگه اینجا هم امنه میتونی بری داخل بابا و میخواد بره که بایبارس بهش میگه برو گمشو! برو نمیخوام باشی من تنهایی از پس خودم برمیام و از اونجا میره.
کارتال تو خواب بچگی های فرهان را میبینه که تو بغلش گرفته خوابیده. سپس خود فرهان بهش میگه پاشو خودتو جمع و جور کن! این چه سر و وضعیه؟ فکر میکردم مثل بابات نمیشی ولی انگاری همونجوری! سپس بعد از کمی حرف زدن باهاش زخم کف دستشو نشون میده و میگه مگه تو هم این نداری؟ خودتو جمع و جور کن که از آتش مراقبت کنی نزار واسه اونم یه همچین زخمی بکشه! کارتال وقتی به هوش میاد آتش را بغلش میبینه که بهشون میگه این بچه را از اینجا ببرین نمیتونم تو چشماش نگاه کنم! لیلا سعی میکنه باهاش حرف بزنه اما کارتال هیچی نمیگه و سرم دستش را میکند و از اونجا میره به سمت سرویس بهداشتی. شاهین پشت در سرویس منتظرش میمونه و ازش میخواد حداقل یه چیزی بگه خیالش راحت بشه اما کارتال از پنجره اونجا فرار می کند و به سمت قمارخانه شاهین میره. کارتال به خاطر مسکن قوی که بهش زدن نمیتونه خوب راه بره، از طرفی وقتی به حیاط بیمارستان میرسه ماشینی میدزدد و تو اون ماشین شیشه ی نوشیدنی میبیند و شروع میکند به خوردنش. کارتال به قمارخانه شاهین میره. آنجا به طرف انبار میره و با کتک زدن ملیح ازش میپرسه که بایبارس کجاست؟ او میگه نمیدونم من برای کلیچ کار میکنم! کارتال او را کتک میزنه که در آخر میگه تلفنمو بیار بپرسم کجاست. ملیح به کلیچ زنگ میزنه که او بهش میگه تو کجایی؟ سپس کلیچ بهش آدرس یه باشگاه بیلیارد را میده. بعد از قطع تماس به افرادش میگه شما برین بیارینش واسم و بفهمین پشتش به کی گرمه که منو میپیچونه! کارتال به باشگاه بیلیارد میره و تمام افرادو میکشه به غیر از یه نفر و منتظره تا او به هوش بیاد. افه و چتین و شسو به بیمارستان میرن سپس با شاهین به داخل سرویس میرن که میبینن از پنجره فرار کرده و نیست. نوچه شاهین به شسو زنگ میزنه و میگه که کارتال اومده اینجا. آنها به اونجا میرن و از ملیح میپرسن که به کارتال چی گفته؟ سپس به طرف باشگاه بیلیارد میرن….