خلاصه داستان قسمت ۷۸ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۸ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۷۸ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۷۸ سریال ترکی اسم من ملک

سیدعلی از محمود میخواهد که سیدعلی کوچک را که پدرش همچنان تا شب دنبالش نیامده پیش ملک ببرد تا مادرش او را ببیند. کنعان با عدنان تماس میگیرد تا ماجرای دفنه را بپرسد. عدنان به دروغ می‌گوید که با دوستانش بیرون است و اتفاقی خاصی نیفتاده و صبح بی دلیل عصبانی شده بود. کنعان به عدنان شک کرده و از حوس، نوچه خود میخواهد که عدنان را پیدا کند و مراقبش باشد. محمود سیدعلی را پیش ملک می برد و ملک با دیدن سیدعلی خوشحال می شود. او سپس در مورد مشکل بین محمود و قدریه از او سوال میکند. محمود میگوید که تصمیم به طلاق آنها قطعی است و این کار به صلاح آنهاست. ملک ناراحت می شود. هنگامی که محمود به سمت خانه برمی‌گردد، در پارک میتات را میبیند که تنها نشسته است. او پیش میتات می رود و میتات در مورد او و قدریه سوال میکند. محمود به او نیز میگوید که طلاق میگیرند و از اینکه قدریه از خدا خواسته به طلاق مصمم است و کارهای اداری را شروع کرده، دلخور است.
در خانه دفنه بخاطر رفتارهایش از ملک معذرت خواهی میکند. ملک او را دلداری میدهد و به او حق میدهد و سپس میگوید که قصد او فقط محافظت از دفنه بوده است. عمر به خانه میرزا می رود . او به میرزا و خلیل میگوید که قصد دارد از این به بعد پشت دفنه باشد و دیگر او را تنها نمی‌گذارد و حرف هیچکس برای او اهمیتی ندارد.

صبح، کرم به ملک می‌گوید که مسابقه دارد و از او میخواهد که برای تماشا بیاید. ملک ابتدا به بازارچه می رود و با آلپای بخاطر کاری که با دفنه کرده بود دعوا میکند. سپس به همراه سیدعلی به سمت باشگاه ورزشی می رود. زمرد در خانه به جومالی میگوید که حالا با خریدن کارگاه، مدام به آنجا نرود و مزاحم کار آنها نشود. او میگوید که هر چند خودش نیز مخالف بودن خلیل و ملک زیر یک سقف است اما چاره ای ندارند و با این کار باعث دور شدن خلیل می شوند. او میخواهد که خلیل هرچه زودتر مثل سابق به خانه برگردد‌. عمر به خانه می رود و به ویلدان میگوید که دفنه را دیده و با او در مورد آن پسر صحبت کرده و متوجه شده که ماجرا چیز دیگری بوده و بین آنها چیزی نیست. سپس میگوید که دیگر حاضر به ترک دفنه نیست. ویلدان بر خلاف تصور عمر، از او حمایت کرده و می‌گوید که به عشق و انتخاب پسرش احترام می‌گذارد. زمرد از پشت در حرفهای آنها را می شنود و داخل می آید و با عصبانیت میگوید که آنها نباید در مورد ملک و زندگی و مشکلات او حرف بزنند. عمر عصبی شده و میگوید که مشکلات شخصی آنها ربطی به او ندارد و او به دفنه علاقه دارد. ویلدان نیز میگوید که از پسرش حمایت میکند. زمرد از آنها حرصش میگیرد ‌.

میتات به داروخانه می رود تا دوباره با سیران صحبت کند، اما سیران باز هم او را پس می زند و میگوید که آنها نمی‌توانند با هم باشند و فقط دوره ای با یکدیگر وقت گذرانده و خوش بوده اند. میتات تصور میکند که حتما سیران میخواهد با شوهر سابقش باشد زیرا از هنگام برگشت او رفتار سیران عوض شده است. او از سیران ناراحت شده و با دلخوری بیرون می رود. سیران از اینکه خلاف میاش عمل میکند ناراحت است اما چاره ای ندارد.
قدریه برای چکاپ و سونوگرافی به بیمارستان می رود. او در این مورد به کسی چیزی نمی‌گوید.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا