خلاصه داستان قسمت ۷۸ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۸ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۷۸ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۷۸ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۷۸ سریال ترکی اوچ کوروش

بایبارس از مادر افه که گروگانش گرفته بود عکس میگیره و به سلیم وکیلش زنگ میزنه و ازش اوضاع تو اداره پلیس را میپرسه. سپس با عصبانیت میگه همشون میفهمن که نباید به من پشت میکردن! از همه بیشتر اون پسر احمق کلیچ! سلیم به عنوان وکیل آقا عدنان به اداره میره که باتو بهش شک میکنه و میگه اون که صبح اومده بود! باتو بهش اجازه میده بره پیش عدنان ولی به هازال میگه باید سر از کارش در بیارم! کارتال در باشگاه بیلیارد هست که میبینه بالاخره اون آدم کلیچ به هوش میاد. او ازش میپرسه که کلیچ کجاست؟ او میگه نمیدونم کسی نمیدونه! کارتال ازش میخواد تا بهش زنگ بزنه اما او بهش میگه جواب نمیده، کارتال میگه اشکالی نداره و تلفنشو میگیره ازش، اون مرد بهش میگه پس چرا زنگ نمیزنی تلفنو گرفتی؟ کارتال میگه بعدا زنگ میزنم و ازش میخواد تا بهش بگه کسی که پیش بایبارس هست آدم با ارزش تو زندگیش داره یا نه! او اول میگه نه که کارتال بهش میگه یعنی چی؟ آخه از زیر بوته که در نیومده! او به کارتال میگه چرا یه نفر هست اونم مادرش که واسش با ارزشه کارتال میگه کجاست؟ او بهش آدرس یه خانه سالمندان را میده که کارتال ازش تشکر میکنه و بهش شلیک میکنه. کارتال با توهم فرهان میخواد از اونجا بره که افه و بقیه از راه میرسن و کارتال را صدا میزنند. توهم فرهان به کارتال میگه بیا از راه رسیدن الان میاد دستتو میگیره آرومت میکنه بعد میگه چیزی نمونده تا بایبارسو گیر بندازیم! سپس نظر اونو برمیگردونه تا قبل از اومدن اونا از اونجا فرار کنن سپس به طرف خانه سالمندان راهی میشن. افه و چتین و شاهین به اونجا میرن و متوجه فرارش میشن آنها سریعا میخوان به دنبالش برن که میبینن لاستیکاشو پنچر کرده تا دنبالش نرن.

باتو به افه زنگ میزنه و میگه ایندفعه من ازت یه کار غیر قانونی میخوام، یه نفر اومد به عنوان وکیل آقا عدنان باهاش حرف زد و تو گوشیش یه چیزی بهش نشون داد من اینجا معتلشرمیکنم خودتو برسون اینجا تا بتونی تعقیبش کنی و سر از کارش در بیاری! افه قبول میکنه و سریعا به طرف اداره میرن. سلیم میخواد از اداره بیرون بره که باتو از مامورها میخوان تا معطلش کنن تا افه برسه. سپس وقتی افه خبر میده که رسیده باتو بهش مشخصات ظاهری سلیم را بهش میده تا تعقیبش کنن. کارتال به خانه سالمندان میرسه که با دیدن پرستار توهم میزنه که بهاره به خاطر همین به طرفش میره که رو زمین می افتد. وقتی به هوش میاد آنها را بالاسرش میبینه که با ترس بهش چشم دوختن، آنها بهم میگن که انقدر خورده که اصلا نمیتونست رو پاهاش بایسته! کارتال وقتی کاملا هوشیار میشه بهشون میگه اینجا چیزی هست که من بخورم؟ دارم کاملا هوشیار میشم نباید بشم! آنها ازش میخوان تا دلیلشو بگه که کارتال میگه من معتاد نیستم و ماجرای کشته شدن زنشو میگه سپس با کریه میگه من اگه هوشیار باشم نمیتونم انتقام بگیرم ازشون من نباید چیزی یادم بیاد سپس میگه به خاطر این اتفاق نتونستم به چشم های پسرم نگاه کنم! نتونسم بغلش کنم و گریه میکنه. یکی از آنها میگه خوب چه کاری از ما ساخته ست پسرجان؟ کارتال میگه اومدم دنبالیکی و وقتی اسم نوچه بایبارسو میگه یه نفر از اونا میگه منم! چیکار داشتی؟ کارتال با گریه عذرخواهی میکنه و میگه من باید شمارو بدزدم خیلی کوتاه فقط تا زمانی که اون کسی که این بلارو سرم اورده گیر بیارم بعدش برمیگردونمتون همینجا! آنها به اون زن میگن که بزار بدزدتت دوباره میارتت اینجا سپس او قبول میکنه سپس سوار ماشین میشن و کارتال با اسلحه و قیافه ای ساختگی عکس میگیره و برایش میفرستد.

سلیم از اداره بیرون میاد و به بایبارس زنگ میزنه و میگه همه چیز مرتبه او چیزی که میخواستینو بهم گفت عدنان گفت اون فلشو تو جعبه رمزداری رو میز کارش گذاشته، بایبارس سریعا به اونجا میره و با برداشتن فلش خوشحال میشه سپس پیش مادر افه میره و میگه اینجا کامپیوتری هست که فرشو بزنم بهش؟ او تایید میکنه و به کامپیوتر قدیمی افه اشاره میکنه. راننده سلیم متوجه میشه که دارن تعقیبشون میکنن وقتی به بایبارس میگن او دستور میده به طارق راننده سلیم که او را بکشد. بایبارس به نوچه اش میسپاره که عکس های یاقوز را از فلش دربیاره و تو گوشی بریزه همان موقع برایش پیامی از طرف کارتال میاد که عکس مادرش هست و میگه آدرس بایبارسو بده به جاش مادرتو نجات بده او با دیدن عکس مادرش استرس میگیره و لوکیشن میفرسته واسش. افه و چتین و شاهین یکدفعه میبینن که سرعت ماشین سلیم زیاد شده چتین میگه حتما فهمیدن دنبالشونیم آنها یکدفعه میبینن که یه نفر از تو ماشین بیرون افتاد، با ایستادن متوجه میشن که سلیم را کشته افه یاد حرف های باتو میوفته و بهشون میگه بگردین ببینین تلفنی همراهش هست یا نه باتو گفت از تو گوشیش یه چیزهایی به عدنان نشون داده! آنها با گشتن موبایلشو پیدا میکنن سپس با باز کردن رمزش افه عکس مادرش را تو اون گوشی میبینه و بهم میریزه. سپس با سرعت حرکت میکنه که چتین بهش میگه کاری که تو ذهن من هستو انجام نده بدتر میشه اوضاع! افه میگه ندیدی وضعیت مادرمو؟ از طرفی کارتالم نیست فقط ما سه تاییم، لعنت بهشون! من نمیتونم ریسک کنم و به باتو زنگ میزنه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا