خلاصه داستان قسمت ۷۹ سریال ترکی دختران آفتاب

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۹ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.

قسمت ۷۹ سریال ترکی دختران آفتاب

خلاصه داستان قسمت ۷۹ سریال ترکی دختران آفتاب

هالوک در حال بردن علی به محل کار لونت است و آنها در ماشین با هم بحث میکنند. علی متوجه مشکل هالوک نیست و او نیز توضیحی نمی‌دهد. سویلای با گونش تماس میگیرد و با ناراحتی میگوید که دیگر دیر شده و هالوک علی را پیدا کرده و میخواهد که آنها با هم جمع شوند و حقیقت را به او بگوید.
نازلی و ساواش با هم بیرون هستند. سلین با نازلی تماس میگیرد و میگوید که با علی به خانه ویلایی آمده بوده است اما علی رفته و او تنها مانده است. او از نازلی میخواهد که دنبالش بیایند و او را ببرند. ساواش متوجه رابطه علی و سلین می شود. هالوک علی را پیش لونت می برد. لونت میخواهد جلوی او را بگیرد تا مقابل علی چیزی نگوید. هالوک ابتدا قبول نمیکند. سپس وقتی مانیتور دوربین های مدار بسته را میبیند، علی را داخل آن اتاق نگه داشته و در را روی او قفل می کند تا از دوربین آنها را ببیند. سپس لونت را به سالن پایین می برد و به سمت دوربین او را کتک می‌زند. علی عصبی است و نمی‌داند که هالوک چرا این کار را میکند. هالوک با عصبانیت به لونت می‌گوید که او و سویلای را میکشد و همه چیز را به علی میگوید. همان لحظه سویلای می رسد و سعی دارد هالوک را از لونت جدا کند اما هالوک او را نیز کتک می زند. علی با دیدن سویلای طاقت نمی آورد و در را می شکند و پایین می رود. همان لحظه گونش نیز از راه می رسد و سریع هالوک را کنار میکشد تا چیزی به علی نگوید. او هالوک را بیرون می برد.

علی از سویلای و لونت می پرسد که آنجا چه خبر است و مشکل هالوک چیست. آنها بهانه آورده و چیزی نمی‌گویند. علی عصبانی شده و بیرون می رود. علی پیش سلین و نازلی و ساواش می رود و از سلین بابت اینکه او را تنها گذاشته بود معذرت خواهی میکند. سلین میپرسد که چرا علی ناگهانی رفته بود اما علی چیزی به او نمیگوید. میخواهد به خانه امره برود. سلین نمیخواهد به آنجا برود اما دم در خانه امره، توچه به او اصرار میکند داخل بیاید زیرا حوصله اش سر رفته است. نازلی و ساواش به بار لونت می روند. آنها از دیدن صورت زخمی او متعجب می شوند اما لونت نمی‌گوید که چه اتفاقی افتاده است. گونش و هالوک به خانه می روند. رعنا و احمد پیگیر مشکل آنها می شوند. گونش میگوید‌ که مسأله ای در مورد علی بوده و حل شده است. رعنا که به هالوک شک دارد، پنهانی با روانپزشک او تماس گرفته و میخواهد او را ببیند. احمد پیش گونش آمده و در مورد مشکل سوال میکند. گونش ماجرا را به احمد میگوید.
توچه و سلین پیشنهاد میدهند که همگی به بار بروند. نازلی و ساواش نیز می روند.
توچه عکس دسته جمعی میگیرد و در شبکه اجتماعی میگذارد. ملیسا و الیف پیش هم هستند و عکس توچه را می‌بینند. ملیسا به الیف پیشنهاد میدهد که آنها نیز به آن بار بروند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا