خلاصه داستان قسمت ۷ سریال امیلی در پاریس + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۷ سریال امیلی در پاریس هستید. ما را با ادامه این مطلب همراهی کنید. سریال امیلی در پاریس ساخته شخصِ دارن استار است، همان نویسنده / تهیه کننده‌ای که سریال محبوب آمریکایی‌ها یعنی”جنسیت و شهر” را تولید کرده بود، حالا امیلی در پاریس حکم ادامه معنوی همان اثر را دارد – اما در شهری متفاوت. “امیلی در پاریس” مملو از مثلث‌های عاشقانه، ماجراهای بد، دوستان دیوانه و کمد لباس‌های برجسته و شیک در شهر چراغ‌ها است، در واقع این سریال نگاهی عجیب به ماجراها و سو استفاده‌ از مهاجران جوان در پاریس است. این سریال از شنبه تا پنجشنبه راس ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه جم تیوی پخش می شود و ساعت های تکرار آن عبارتنداز؛ ۰۱:۰۰ ، ۱۰:۰۰ و ۱۴:۰۰

قسمت ۷ سریال امیلی در پاریس
قسمت ۷ سریال امیلی در پاریس

قسمت ۷ سریال امیلی در پاریس

امیلی تو مسیر سرکار سیلوی را تو یه فروشگاه لباس میبینه و واسش دست تکون میده که سیلوی با کلافگی ازش رو برمیگردونه. آنها باهم سر کار میرن و او به سیلوی میگه قبل از کار داری خرید درمانی میکنی؟ خیلی خوبه! سیلوی میگه من برخلاف تو زمان زیادی واسه خرید ندارم امیلی با اینکه هفته دیگه دارم میرم مسافرت امیلی میگه پس داری واسه تعطیلات میری سفر خیلی خوبه. وقتی به شرکت میرسن امیلی از دوست سیاه پوستش میفهمه که قراره با آنتوان بره سفر و ازش میخواد تا به کسی چیزی نگه امیلی میگه خیالت راحت لوک میاد و میگه ماجرا چیه؟ امیلی بحث قرارداد ساعت را که سیلوی به او سپرده بهش میگه. او بعد از کارش با میندی و کامیل تو رستورانی که گابریل کار میکنه غذا میخوره و اونجا امیلی بهشون میگه قراره فردا برم دنبال یه سلبریتی آمریکایی به اسم بروکلین کلارک قرار ازش تو تبلیغات ساعت استفاده بشه. امیلی بهشون میگه که طرفدار اون بازیگره گابریل پیششون میشینه که امیلی اونارو به مهمونی آخر هفته دعوت میکنه که قراره اونجا با بروکلین بیاد میندی میگه اینم شانسه منه آخر هفته همش در حال پرستاری کردنم نمیتونم بیام کامیل هم میگه منم جاییم نمیتونم بیام ولی گابریل میتونه بیاد امیلی به خاطر معذب بودنش میگه اصراری نمیکنم که گابریل میگه خوشحال میشم بیام سپس کامیل بهشون میگه که گابریل میخواد این رستورانو بخره همگی خوشحال میشن و تبریک میگن، گابریل میگه نه اینجوری نیست چون پول ندارم کامیل میگه خانواده من میتونن قرض بدن اما گابریل با ناراحتی از اونجا میره.

امیلی از کامیل میپرسه که مشکلی پیش اومده؟ کامیل میگه نه بهتره یه مدت از هم دور باشیم تا بهتر بتونیم فکر کنیم و از امیلی میخواد تا تمام تلاششو بکنه که به گابریل تو مهمونی خوش بگذره، امیلی میگه همه ی سعیمو میکنم. امیلی فردای آن روز به هتل اقامت بروکلین میره اما هرچی اسمشو به رزوشن میگه او میگه همچین کسی اینجا نیست یکدفعه بروکلین پیشش میره و میگه بیا با من با اسم اصلیم اینجا نیومدم بلکه با اسم مستعارم اومدم! آنها بعد از کمی صحبت کردن باهمدیگه میرن به مزون پیرکادو تا هم بروکلین لباس برای مراسم بگیره هم لباس های پیرکادورو تبلیغ کنه و اینجوری با یه تیر دو نشون بزنه. دستیار پیرکادو به امیلی میگه که پیرکادو از تبلیغات همه جایی خوشش نمیاد و از کارهای خاص خوشش میاد انها باهمدیگه کمی درباره این موضوع بحث میکنن و قرار میشه به مدت ۱ ماه یه پست از لباس پیرکادو تو صفحه شخصیش بزاره امیلی قبول میکنه. انها بعد از گرفتن لباس و حاضر شدن به مراسم میرن. اونجا بروکلین ساعت را هم دستش میندازه و جلوی خبرنگارها وایمیسته تا عکس بگیرن. بروکلین وقتی پیش امیلی میاد با دیدن گابریل که به اونجا میاد به امیلی میگه یه پسر خوشتیپ داره میاد اینجا خوبم من؟ امیلی تایید میکنه که با دیدن گابریل آنها را با همدیگه معرفی میکنه. همگی پخش میشن و امیلی پیش سیلوی میره. آنتوان با زنش اومده و از اونجایی که زن آنتوان با سیلوی دوست هستن باهمدیگه وقت میگذرونن که زن آنتوان جلوی همه به آنتوان میگه لازم نیست دیگه پنهون کنی عزیزم من فهمیدم که قراره با مسافرت منو سورپرایز کنه از اونجایی که آنتوان قرار بود با سیلوی به اون سفر بره، با ناراحتی به آنتوان نگاه میکنه و میگه خوش بگذره و از اونجا میره.

بروکلین به بهونه اینکه میخواد کمی اونجا بگرده ازشون جدا میشه که امیلی میبینه سوار ماشین میشه و از اونجا میره او حسابی بهم میریزه که گابریل میگه به راننده اش زنگ بزن تا ببینیم کجا داره میره امیلی همین کارو میکنه که به گابریل میگه نمیفهمم چی میگه داره فرانسوی حرف میزنه گابریل گوشیو میگیره و به امیلی میگه من میدونم کجا رفتن. آنها به طرف کلوب شبانه ای که بروکلین اونجاست میرن. بروکلین با دیدنشون بهشون میگه شما هم اومدین؟ امیلی میخواد ازش که از اونجا برن اما بروکلین میگه اینجارو نگاه کن نیومدیم فقط واسه یه پیک! اومدیم تا از خود بی خود بشیم و شروع میکنن به نوشیدنی خوردن و رقصیدن. بروکلین میگه من میرم سرویس که بعد از چند دقیقه امیلی میگه پس چرا نیومد! آنها هرجارو میگردن اونو پیدا نمیکنن که امیلی حسابی استرس میگیره. آنها به هتلی که بروکلین اونجا اقامت داره میرن اما هرچی به رزوشن مین تا بزاره برن اتاقش فایده ای نداره. آنها تو لابی میشینن که سیلوی به امیلی زنگ میزنه و میگه چرا همه ی مشتری ها دارن نصفه شب بهم زنگ میزنن و از تو ازم سوال میپرسن؟ امیلی میگه چیزی نیست همه جیز تحت کنترله! سیلوی خودشو به امیلی نشون میده و باهمدیگه میرن پیش رزوشن و سیلوی موفق میشه رزوشن را راضی کنه که اونارو به اتاق بروکلین ببره. آنها وارد اتاقش میشن و ساعتو برمیدارن بروکلین میگه میخواستم خودم فردا بیارم واستون! امیلی لباس پیرکادورو که رو زمین افتاده با اکسسوری های دورش و کفش عکس میگیره و میزاره تو صفحه مجازی. فردا تو دفتر میبینن که حسابی لایک خورده و دستیار پیرکادو بهش پیام میده و میگه که پیرکادو از پست خوشش اومده امیلی خوشحال میشه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر فصل ۱ و ۲ سریال امیلی در پاریس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا