خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی داستان یک پری را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگی‌اش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز می‌شود. سریال ترکی داستان یک پری بعد از اتمام پخش سریال مستاجر بی نقص روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Alina Boz, Taro Emir Tekin, Nazan Kesal, Hazal Filiz Küçükköse, Müfit Kayacan, Mustafa Mert Koç, Tülin Ece, Baran Bölükbaşı, Kadir Çermik, Bilgi Aydoğmuş, Okan Urun, Şener Savaş, Canan Atalay, Ali Aksöz, Merve Oflaz.

آلپ وقتی میخواد به خانه اش برگرده زینب بهش میگه با اتوبوس نره چون خطرناکه بهتره با تاکسی بره اما آلپ بهش میخنده و میگه من مثل تو پول تاکسی ندارم زینب بهش پول میده تا با تاکسی بره و با عصبانیت از اونجا میره. فردای آن روز اونور در شرکت به اتاق حمید میره و بهش میگه این سری اومدم تا حرفامو بهت بزنم! تو اگه بین بچه های خودت و بچه های هاریکا فرق و بین نمیذاشتی این اتفاقات هیچکدوم نمی‌افتاد و میتونستیم یک خانواده واقعی باشیم کنار همدیگه حمید میگه من هیچ وقت بین شما ها فرق نگذاشتم همتون یه جور بودین واسم اونور باهاش بحث میکنه و در آخر بهش میگه بعداً اینو میفهمی که هیچکس به اندازه من لیاقت جانشینی صندلی تورو نداره و با حرص از اونجا میره. اونور به اتاقش میره و به ملیس پیام میده که به حرفت گوش دادم و حرف دلمو به پدرم زدم و الان خیلی حالم بهتره و احساس سبکی می کنم اونور یک لحظه میبینه همه با سرعت به طرف اتاق پدرش حمید میرن. او به اونجا میره که میبینه حمید رو زمین افتاده آنها سریعاً به آمبولانس زنگ میزنن و او را به بیمارستان می رسانند. ملیس به مریح میگه اونور بهم پیام داد و دیگه خبری ازش نیست جواب پیاممو نمیده نگران شدم و ازش میخواد تا سر و گوشی به آب بزنه و خبر بگیره. اونور و نسلیهان به سرعت به طرف بیمارستان درحال حرکت هستند نسلیهان بهش میگه چرا حال حمید بد شد؟ آخرین نفر تو از اتاقش اومدی بیرون آنها با همدیگه جر و بحث می کنن که اونور حسابی عصبیه و به حرف‌هایش جوابی نمیده! سپس به دکتر حمید زنگ میزنه و میگه که خودشو با هلیکوپتر سریعاً به استانبول برسونه بیمارستان. دکتر بهشون میگه قلب حمید گرفته و سریع باید عمل بشه از طرفی عملش هم ریسک داره اونور ازش میخواد سریع شروع کنه اما نسلیهان کفری میشه و بهش میگه تا زمانی که هاریکا اینجاست مسئولیتش با اونه و اون باید تصمیم بگیره!

ظفر و هاریکا به همراه دکتر تایید می‌کنند که باید سریعاً عمل بشه نسلیهان حرص میخوره. پدر زینب اخطاریه درباره عقب افتادن اجاره خونه را برمیدارد و با نگاه کردن بهش عصبی میشه کسی که از پدر زینب طلب داره بهش زنگ میزنه و ازش میخواد تا برای رنگ کردن خانه به کمکش برود او برای این که بارها به سر کار رفته ولی حقوقی دریافت نکرده عصبی میشه و حرصش را سر دخترش خالی میکند و از خانه بیرون میره. آلپ پیش آرگون میره و پولی که از ملیس گرفته بود را بهش میده و میگه بقیه اش را هم جور می کنم و بهتون میدم آرگون عصبی میشه و به افرادش میگه تا او را کتک بزند و در آخر بهش میگه فقط ۱۰ روز فرصت داری تا پولمو بیاری وگرنه کشته میشی آلپ به ملیس زنگ میزنه و خبرو میده ملیس با دلهره به مریح میگه باید سریعاً پول پروژه را دریافت کنیم فرصت زیادی نداریم. نسلیهان در بیمارستان از اینکه همه شرکت را رها کردند و به اونجا آمدند عصبی میشه و باهاشون بحث میکنه هاریکا او را در آغوش میگیره و ازش میخواد تا آروم باشه. ملیس به اونور پیام میده و میگه استرس گرفته و ازش میپرسه همه چیز رو به راه هست یا نه! همان موقع بیگه هم به اونور پیام میده و بهش طعنه میزنه که چرا سراغی ازش نمیگیره دکتر از اتاق عمل بیرون میاد و بهشون میگه عمل موفق آمیز بود ولی باید چند روزی در مراقبت‌های ویژه تحت نظر باشد. یه نفر میاد و میگه که تمام خبرنگار ها جلوی در بیمارستان هستند اونور میگه من خودم میرم ماجرا تعریف می کنم هاریکا با عصبانیت میگه خودت مسبب این اتفاق شدی خودت هم باید بری توضیح بدی اونور عصبی میشه.

زینب از ماجرا خبردار میشه و سریع خودشو به بیمارستان میرسونه او با دیدن اونور باهاش احساس همدردی میکنه و در آغوشش می گیرد اونور جا میخوره. بیگه بعد از چند دقیقه به اونجا میاد و با دیدن آن ها کنار هم کلافه میشه و دست اونور را می‌گیرد و به گوشه ای میبرد و ازش گلگی میکنه که چرا به او چیزی نگفته. زینب به طبقه بالا میره و با بقیه هم احساس همدردی میکنه امید برای فرار کردن از فکر و خیال و فشار به رستوران میره و در حال آشپزی کردن بشقابی از دستش می افتد و می شکند و یاد الپ می افتد که شب گذشته تو مهمونی بشقاب را شکسته بود و گفت که عزیزش را از دست داده حال خوبی نداره امید فکر میکنه کارما اتفاق افتاده و پیش سوآت میره و بهش میگه آلپ را پیدا کنه و استخدامش کنه و اگه قبول نکرد خودش میره شخصا باهاش حرف میزند. وقتی به خانه میره هم خانه اش بهش میگه خیلی وفته پول کرایه خونه را نمیده و او به تنهایی از پس خرج و مخارج برنمیاد واسه همین تصمیم گرفته که یه هم خونه جدید پیدا کنه. همان موقع سوآت به آلپ زنگ میزنه و میگه که امید ازم خواست بهت زنگ بزنم و بگم که میخواد تورو استخدام کنه الپ میگه ولی اون خودش منو اخراج کرد! سوآت میگه ولی امید خودش شخصا میخواد ببینتت و باهات حرف بزنه. خواهر زینب عکس زینب را تو مهمونی خانه حمید میبینه و به پدرش نشون میده. پدر زینب با دیدن زینب تو اون عکس ازش میخواد تا ادرس خونه کوگسال ها را برایش پیدا کند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا