خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۷ سریال ترکی محکوم
قسمت ۷ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی محکوم

فیرات در شب حادثه در حالی که عکسی تو دستش داره با عصبانیت سر زینب فریاد میکشه و میگه تو بعد از این همه سال زندگی مشترک به من خیانت کردی! سپس با چاقو بالای سر زینب که غرق خون روی زمین افتاده می نشیند. فیرات در زندان نشسته و در حال خواندن پرونده خودش هست او در اعترافاتش میخواند که وقتی میفهمه همسرش زینب بهش خیانت کرده با چاقو بهش حمله می کند و او را می کشد سپس به طرف اتاق نازلی دخترش می رود و او را خفه می کند و از آنجایی که بعد از حادثه حافظه اش را از دست داده نمی داند که جسد دخترش نازلی را کجا دفن کرده. فیرات با خواندن این اعترافات به سرش میزنه و تمام وسایل زندان را به هم می ریزد و می شکند و باعث میشه همه از خواب بیدار بشن و فریاد میزنه که من زن و بچه‌ام را کشتم! مامور ها از راه میرسن و او را به سلول انفرادی میبرند صبح زود باریش در حال درست کردن صبحانه برای خودش هست از طرفی فیلمی را که بوگه در آن درباره باریش و کارهایش گفته میبیند سپس رو به بوگه میگه اگه اون هواپیما خراب نمیشد و تو از اون هواپیما پیاده نمیشدی زندگی منو نابود می کردی! سپس با تهدید بهش میگه اگه یک بار دیگه همچین کاری بکنی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی. بعد از حاضر شدن سوار ماشین ساواش میشه که میبینه یه بسته براش اومده او با باز کردن بسته عکس خودش و ساواش را میبینه سپس تو فکر فرو میره که چه کسی همچین بسته ای را برایش فرستاده، سپس به خاطر می آورد که یه روز پیش دادستان کل رفته بود و به او هشدار داده بود که فیرات داره تو پرونده برادرش زیادی دخالت میکنه، رئیس کل دادستان هم بهش گفت که بهش رسیدگی می کنم و تمام تلاشمو میکنم که او را از کار برکنار کنم سپس بهش میگه که تیم رسیدگی به پرونده برادرتونو منحل کردم و تعدادی از نیروهایی که تو این پرونده کار می کردند را ازل کردم.

ظفر با فیرات در حال صحبت کردن است و بهش میگه که از اینکه به خاطر کار کردن روی پرونده باریش یساری از کار برکنار شده خیلی ناراحته. فیرات دلداریش میده و میگه نگران نباش به زودی تمام حقایق برملا میشه و همه چیز را می فهمند اونموقع دوباره به کارت برمیگردی. باریش به ساختمان خودش می رود و فیرات هم به اونجا میره تا باهاش صحبت کند افراد باریش فیرات را می گردند و ضبط صوتی که باهاش همراه بود را پیدا می‌کنند و ازش میگیرن، باریش که با گرفتن ضبط صوت خیالش راحت میشه بهش میگه من باریش یساری هستم اما تو نمیتونی اینو ثابت کنی و برای فیرات کری می خواند. فیرات که خودکارش ضبط صوت بود بعد از رفتنش از آنجا به صدای ضبط شده باریش و اعتراف به اینکه باریش یساری هست گوش میکند و خوشحال می شود. در زمان حال باریش به ساشا میگه احتمال داره فرستادن عکس زیر سر رئیس دادستان باشه ساشا بهش میگه به زودی اینو میفهمم و بهت میگم. جمره دوباره به ملاقات فیرات میره که باورش شده کشته شدن زن و بچه اش کار خودش بوده. او به جمره میگه من قاتلم و احتیاجی نیست که دیگه وکیل داشته باشم جمره میگه من اینو باور ندارم من فیلم های دوربین مداربسته را دیدم و مطمئنم که یه مشکلی این وسط هست و ازش میپرسه که دسته چاقویی که باهاش زینب را کشتی چه رنگی بوده و به کجاش زدی؟ فیرات میگه هیچی یادم نیست و نمی دونم و با کلافگی به جمره میگه که از اونجا بره.

در خانه زاهد تولد تومریس هست و باریش به همراه بوگه به آنجا رفتند. تومریس با دیدن باریش اورا باریش صدا میزنه اما زاهد بهش میگه که این ساواش هستش نه باریش. اما او اعتنایی به زاهد نمیکنه و او را باریش صدا میزند باریش خاطره ای تو ذهنش تداعی می شود که “وقتی تولدشان بود ساواش پیشش میاد و ازش گلگی میکنه که چرا به خانه زاهد پدرشان نیامده بود باریش از تفاوت‌هایی که زاهد بین او و ساواش گذاشته بود صحبت میکنه.” تومریس بعد از فوت کردن شمع تولدش پرستارش او را به اتاقش میبرد زاهد وقتی با باریش تنها میشه بهش میگه که از فدراسیون شمشیربازی بهش زنگ زدند و چون سال‌هاست که اسپانسر اون باشگاه ورزشی هستند گفته که میخواد یه مسابقه ترتیب بده سپس زاهد میگه من بهشون گفتم که ساواش هم تو این مسابقه شرکت میکنه چون تو شمشیرباز ماهر و قهاری هستی باریش که اصلاً شمشیر بازی بلد نیست حسابی شوکه میشه و ترس برش میداره اما ناچارا قبول میکنه و میگه فکر خیلی خوبیه. جمره به کلانتری میره و با پلیسی که شب حادثه با فیرات صحبت کرده بود حرف میزنه او بهش میگه که فیرات شب حادثه خودش به جرمش اعتراف کرد و همه چیز با صحنه بازسازی شده مطابقت داره. جمره از اینکه فیلم صحنه بازسازی شده در پرونده فیرات نیست تعجب کرده. بکیر پیش فیرات به انفرادی میره و عکسی از شب تولد نازلی به فیرات میده و بهش میگه با دیدن این عکس شاید چیزی یادت بیاد و به خاطر بیاری که جنازه نازلی را کجا دفن کردی فیرات با دیدن اون عکس از شب تولد یاد همان شب می‌افتد و حسابی ناراحت و چشمانش پر از اشک میشود….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا