خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی پسرم Oğlum + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی پسرم را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال ترکی با نام های پسرم یا پسرم من برای اولین بار ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ از شبکه Show Tv در ۱۵ قسمت ۱۲۰ دقیقه پخش شد و حال به صورت دوبله فارسی در ساعت ۱۸:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ جانان ارگودر , سرهات تئومان , سونگول اودن , کوبیلای آکا , نازان کسال , توگچه آچیق گوز و نیهال یالچین و… .

قسمت ۷ سریال ترکی پسرم
قسمت ۷ سریال ترکی پسرم

قسمت ۷ سریال ترکی پسرم

جرن وقتی متوجه میشود که پدرش بازداشت شده رو به مادرش و خاله اش میگه مگه من دخترش نبودم چرا اصلا به من فکر نکرد مگه فقط کان پسرش بود الان چی میشه؟ مدت زیادی میفته زندان؟ ملیکه و خواهرش سعی می کنند جرن را آرام کنند. طغرل با سرعت زیادی در حال حرکت است زینب ازش میخواد تا کمی آرام براند اما طغرل بدون هیچ اعتنایی به او از یک مسیر ناشناخته او را با خودش می برد طغرل به طرف یک پرتگاه می رود و سپس ماشین را نگه داشته و زینب را از موهایش می‌گیرد و کشان کشان به طرف پرتگاه می برد. زینب را به لبه پرتگاه می برد و به حالتی تهدید آمیز بهش میگه الان به من بگو! به من بگو اگه پرت کنم پایین به چند تکه تقسیم میشی؟ زینب حسابی ترسیده و نمیدونه چی باید بگه طغرل با عصبانیت ازش می پرسه که فقط بهم بگو! یه دلیل بیار که من تو رو نکشم زینب حسابی ترسیده و ازش میخواد تا او را رها کند طغرل اعتنایی نمی کند اما بعد از از چند دقیقه او را به طرف ماشین پرت میکند. زینب از ترس گریه می کند بعد از چند دقیقه طغرل آرام می شود و به طرف زینب می رود زینب بهش میگه داشتی منو می کشتی روانی! طغرل میگه حالا که نمردی الان واسم تعریف کن بگو ببینم چرا همچین کاری کردی مگه من بهت التماس نکردم مگه ازت خواهش نکردم که همچین کاری نکنی و اون پیرهن را سر به نیست کنی؟ زینب میگه به من گفتن احتمال داره اگه آزاد بشه دوباره این کارش رو تکرار کنه یه دردی داره که باید بفهمیم اون چیه طغرل بهش میگه من بارها بهت گفتم که این بچه عجیب غریبه تو گوش نکردی حتماً باید بقیه بهت می گفتند تا باور کنی؟

زینب با گریه بهش میگه تو هم تو این وضعیت اضافه مقصری چند بار با پسرت وقت گذروندی؟ چند بار باهاش رفتی پارک؟ باهاش بازی کردی؟ طغرل میگه من این کارها را نکردم چون این بچه را نمی خواستم ازت خواسته بودم که سقطش کنی اما تو به خیال خودت میخواستی زندگیمونو نجات بدی طغرل به سرزنش کردن زینب ادامه میده و بهش میگه مثلاً تو الان به فکر افه هستی؟ با این کارت باعث شده دیروز رو سرش اسلحه بزارن الان به کارت افتخار می کنی؟ زینب با شنیدن این حرف شوکه میشه و سریعاً به طرف اداره پلیس راه می شود جرن با کلافگی به اتاق ملیکه مادرش میره و بهش میگه مامان پاشو! نمی خوای یه کاری بکنی؟ تو الان باید پیش بابا باشی! برو التماس کن مه دیگه این کارو نمیکنه! ملیکه میگه چیکار کنم دخترم؟ بابات حتی نمیخواد منو ببینه، تو صورتم نگاه نمیکنه نمیخوام برم اونجا بیشتر ناراحتش کنم! جرن به اصرار ادامه میده و در آخر موفق می شود که مادر و خاله اش را راصی کند سپس آنها به طرف اداره پلیس راهی می شوند. جرن و خاله اش جلوی ساختمان منتظر میمانند ملیکه وارد کلانتری میشه و پیش کمیسر سدات میره‌. او ازش میخواد تا پیش الیاس ببرتش. الیاس با دیدن ملیکه با بغض و ناراحتی میگه این بلاها چیه که داره سر ما میاد؟ بگیم همون خدایی که همیشه میگفتیم مواظبمون بود تا پامونو کج نزاریم و هدایتمون میکرد الان داره امتحانمون میکنه؟ این چه بلاییه که حتی نمیتونیم انتقام بگیریم! آنها باهم گریه میکنند و ملیکه سعی میکنه او را آرام کند، الیاس میگه دخترمونو به تو میسپارم مراقبش باش‌ سدات که از پشت در به حرف های آنها گوش میداده احساساتی میشه و به مامور میگه تا آزادش کنند و سپس الیاس به همراه جرن و ملیکه و خاله ی جرن به خانه می روند.

زینب به اداره پلیس میرود و با عصبانیت بهشون میگه شما قرار بود مراقب پسرم باشین اگه اینجا امنیت نداره پس کجا امنیت داره؟ سپس بهشون میگه من می خوام پسرم رو ببینم سپس بدون اینکه منتظر بماند به طرف اتاقی که افه در آن هست می رود افه با دیدن زینب در در آغوشش می پرد افه به زینب میگه من اون پسر بچه را نکشتم زینب خوشحال میشه و میگه داری راستشو میگی؟ او سرشو پایین می‌اندازد و میگه آقای وکیل گفت اگه اینجوری بگم من آزاد میشم میتونم برگردم خونه زینب میگه هرچی که تو میگی همون درسته سپس لباسش را می پوشاند و دستش را می گیرد و از اتاق بیرون می آید و بهشون میگه من پسرمو می برم خونه خودمون اینجا جاش امنه کمیسر جلویش را میگیرد و میگه نمیتونه همچین کاری بکنه آنها بعد از کمی بحث کردن کمیسر افه را میگیرد و زینب خودش از اداره پلیس بیرون می رود طغرل که دم درد ایستاده به محض دیدن زینب پیشش میره و با خوشحالی میگه وکیل گفت که افه اظهاراتشو پس گرفته و گفته که کار آن نبوده اینجوری آزاد شدن خیلی میره بالا سپس با طعنه به زینب میگه این سری که نمیری بهشون چیزی بگی زینب میگه گفتن اگه آزاد بشه در صورتی که این کارو کرده باشه عیب نداره دروغ و  راستش دیگه مهم نیست فقط دلم میخواد آزاد بشه ک برگرده خونه اش….

بیشتر بخوابید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پسرم Oğlum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا