خلاصه داستان قسمت ۸۱ سریال ترکی دختران آفتاب

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۱ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.

قسمت ۸۱ سریال ترکی دختران آفتاب

خلاصه داستان قسمت ۸۱ سریال ترکی دختران آفتاب

علی پشت در خانه سویلای می آید و در می زند. سویلای در را باز نمیکند اما با ناراحتی پشت در ایستاده و گریه میکند. علی میداند که سویلای خانه است و به عمد باز نمیکند. او با درماندگی پشت در نشسته و با گریه میگوید که او هیچ گناهی در چیزی نداشته است و فقط میخواهد که سویلای بداند او را همیشه دوست داشته است. بعد از مسابقه ساواش و رفتن نازلی، ساواش گوشه جدول خیابان نشسته و ناراحت است. ملیسا کنار او آمده و او را دلداری میدهد. سپس از ساواش میخواهد که او را نیز برساند. ساواش قبول میکند. در خانه رعنا از اینجی می پرسد که آیا میداند چرا و در چه سالی گونش اسمش را عوض کرده است. اینجی میگوید که اطلاعی ندارد. همان لحظه گونش وارد شده و خودش میگوید که در سال ۱۹۹۷ ( یعنی همان سال که احمد عکس او را کشیده بود و هالوک نیز در اورلا بوده است) او اسمش را عوض کرده است.
سپس توضیح میدهد که ظفر به او قبل ازدواج تجاوز کرده بود و او به همین خاطر فرار کرده بود و اسمش را نیز عوض کرده بود، اما سپس می فهمد که باردار است و به ناچار برمیگردد و با ظفر ازدواج میکند. رعنا ناراحت شده و ابراز تأسف میکند. گونش با دلخوری می‌گوید که راز او این بوده است و دیگر چیزی برای گفتن ندارد. سلین پیش علی می رود و کلیپ لونت و الیف را به او نشان میدهد. علی با دیدن کلیپ عصبانی شده و میخواهد تنهایی سراغ لونت برود اما سلین نیز به اصرار همراه او می رود‌. هالوک دورتر از مغازه لونت داخل ماشین است و به افراد خود گفته است که آنجا بنزین بریزند و آتش بزنند. او متوجه می شود که علی و سلین داخل می روند و از افرادش میخواهد دست نگه دارند. علی سراغ لونت رفته و با عصبانیت از او بابت الیف توضیح میخواهد.
هالوک داخل می آید و از علی میخواهد برود. علی اصرار دارد تا موضوع را بداند. لونت به ناچار به او میگوید که پدر واقعی علی است. علی شوکه شده و از آنجا بیرون می آید . هالوک دنبال او می رود. علی میگوید که حالا علت نفرت هالوک را فهمیده است. هالوک میگوید که او نیز خبر نداشته است. علی با عصبانیت دستش را به شیشه ماشین میکوبد و آن را می شکند. دست او زخمی شده و هالوک و سلین سریع او را به بیمارستان می برند. لونت با سویلای تماس میگیرد و میگوید که علی همه چیز را فهمیده است. ساواش پیش نازلی می رود و میخواهد با او آشتی کند. رعنا با او تماس میگیرد و خبر بستری شدن علی را میدهد و آنها به سمت بیمارستان می روند. لونت به بیمارستان می رود و هالوک و او آنجا نیز با هم بحث میکنند. دکتر میگوید که علی خون زیادی از دست داده و به خون احتیاج است. لونت میگوید که او خون میدهد. همه به بیمارستان آمده و توضیح می‌خواهند که چه اتفاقی افتاده است. سلین با گریه، هالوک را مقصر میداند. او میگوید که علی فهمید که هالوک پدر او نیست و برای همین به خودش آسیب زد. همه شوکه میشوند
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا