خلاصه داستان قسمت ۸۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۸۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۸۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۸۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۸۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

هانده به اتاق آزرا رفته و با کرم منتظر دمت هستن. با اومدن دمت جلسه شروع میشه و هانده میگه ما هیچی نمیخوایم فقط میخوایم جدا بشن و یه عذرخواهی از صمیم قلب دمت جا میخوره و میگه چی میگی؟ این چرندیات چیه؟ من همه چیزشو میخوام! اما هانده حرف های روانشناسی میزنه که همگی تعجب میکنن و کرم خوشحال میشه سپس از دمت عذرخواهی میکنه اما دمت عصبی میشه و میگه اشتباه ترین کاری که کردم تو عمرم انتخاب تو به عنوان وکیلم بود! آزرا آرومش میکنه و میخنده و میگه هانده خانم زیادی شوخ طبعه و میگه ما واسه اینکه سالها از این پله های دادگاه بالا پایین نریم همه چیزو قبول میکنیم و به دمت میگه چی میخوای؟ دمت میگه خونه ای که توش بهم خیانت کرد! ماشینش و ویلای تو بدروم و ۲۰ میلیون، کرم عصبی میشه و میگه بیا جون منم بگیر دیگه! دمت میگه جون تو به چه دردم میخوره؟ بعد از تمام شدن جلسه افه پیش آزرا میاد و باهمدیگه صحبت میکنن و آزرا از عجیب بودن هانده واسش میگه سپس آزرا میگه من باید برم مسابقه ارن افه ازش میپرسه معاونت میتونه بیاد یا نه که آزرا میگه اگه بیای که ارن خیلی خوشحال میشه و باهمدیگه میرن. هانده از پشت سر اونارو باهم میبینه و جا میخوره کرم پیش هانده میره و میگه افه عشق جدید آزرا خانمه! اگه دوتا زن زیبا سر من باهم دعوا میکردن منم حالم خیلی خوب میشد هانده جا میخوره و میگه چی؟ کرم میگه اِ شما نمیدونستین؟ خرابکاری کردم؟ هانده تو فکر فرو میره. آزرا و افه به کنار زمین بازی ارن رفتن. افه تمام مدت ارن را تشویق میکنه و بهش انرژی میده ارن پنالتی میگیره که مربیش میخواد بده یه نفر دیگه بزنه اما افه میگه اگه همچین کاری کنی دادگاهیت میکنم! آزرا از این کار افه حسابی خوشش میاد.

ارن ضربه پنالتی را گل میکنه و همگی خوشحال میشن. موقع رفتن مادرهای دانش آموزان دوباره افه را میبنن و دورشو میگیرن که افه از آزرا میخواد نجاتش بده سپس بهش میگه که باهاشون بیاد میخوان یه جشن کوچیک بگیرن افه میگه خوبه برین پشتتون میام. صنم از بیرون غذا گرفته و میز را چیده تا قبل از اومدن بورا همه چیزو آماده کنه. چولپان و آرمان سر قرارشون تو رستوران رفتن. آرمان از چولپان تعریف میکنه و چولپان بحث را مدام عوض می کند و میکشه به سمت کار و دفتر اما آرمان از حرفاش دست نمیکشه. بورا وقتی به خانه میره با دیدن میزی که صنم چیده تعجب میکنه ولی فکر میکنه خودش درست کرده و ازش تعریف میکنه. آرمان دلو میزنه به دریا و به چولپان از احساسش میگه چولپان هم اعتراف میکنه و میگه که ازم یه سوال پرسیده بودی که هستم با نه! میخوام بگم هستم از این به بعد تا آخرش هستم همه جوره و با لبخند به همدیگه نگاه میکنن. صنم به بورا میگه که چی واسم خریدی؟ بورا هدیه را بهش میده و صنم باز میکنه. بورا چشماشو میبنده و وقتی چشماشو باز میکنه میبینه دستمال گردنه و جا میخوره صنم که حسابی خوشش اومده تشکر میکنه و میگه من فکر میکردم از اون آدم هایی باشی که تو قرار اول لباس خواب میگیرن، بورا خودشو میزنه به اون راه و میگه نه بابا چرا باید همچین چیزی بگیرم این اول کاری و تو فکر فرو میره که کادویی که خودش خریده بوده چیشده پس! چولپان هدیه ای که آرمان واسش خریده را باز میکنه که میبینه یه لباس خواب قرمز هستش که آرمان خودش شوکه میشه و چولپان با عصبانیت لباسو تو صورتش میزنه و او را پرو خطاب میکنه و بعد از کمی دعوا کردن از اونجا بیرون میزنه.

افه با آزرا به خانه شان میره. بچه های آزرا کنار افه نشستن و واسش خط و نشون میکشن که مادرشونو دیگه نمیخوام ناراحت ببینن و بهش میکن که حواسمون بهت هست! صنم به بورا میخواد ابراز علاقه کنه و ببوستش که گوشیش زنگ میخوره بورا میگه سراغ گوشیت نرو اونو ول کن الان اما صنم با دیدن صفحه گوشیش یکدفعه جا میخوره و خشکش میزنه. بورا میگه چیشده؟ اما صنم هیچی نمیگه بورا میگه برندار ۷ کیه؟ اونم با قلب شکسته؟ صنم میگه هیچی یکی از موکلام بود که بد باختم واسه همین چون روم نمیشه نوشتم برندار ۷، بورا باور نکرده ولی در ظاهر قبول میکنه و صنم میگه بابد برم. آزرا و افه و بچه ها در حال کیک خوردنن که زنگ خونه به صدا درمیاد و ارن میره تا در را باز کنه. بعد از چند ثانیه هانده به اونجا میره و آزرا و افه با دیدنش شوکه میشن. افه میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ او به آزرا میگه که همه چیزو از کرم شنیدم و فهمیدم که افه عاشقته و واسه اینکه بهش ثابت کنی بهتر از منی اون پرونده را قبول کردی مگه نه؟ آزرا برای اینکه کارشون درست پیش بره و زیر همه چیز نزنه تایید میکنه و میگه آره همینجوریه، ارن به آزرا میگه ازت متنفرم و به اتاقش میره مرجان هم پشت سرش میره و میرای بهش میگه باورم نمیشه واقعا این کارو کردی؟ آزرا هیچی بهش نمیگه و به هانده میگه البته اینم بدون که افه از هیچی خبر نداره! آرمان جلوی چولپان را میگیره تا باهاش حرف بزنه و میگه من اونو نگرفتم هدیه من دستمال گردن بود! تو دفتر جابه جا شده! و بهش فاکتور خرید را نشون میده که چولپان قبول میکنه و آروم میشه آرمان پیشنهاد میده تا باهمدیگه برن یه قهوه بخورن چولپان قبول میکنه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا