خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۸۳ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۸۳ سریال ترکی اسم من ملک

صبح در خانه جومالی، عمر بدون خوردن صبحانه از خانه می رود. جومالی از این کار عمر ایراد میگیرد و ویلدان که حرصش گرفته، طعنه می زند. بعد از رفتن ویلدان و جومالی، زمرد از اینکه چه اتفاقی افتاده که او خبر ندارد متعجب است. خدمتکار که آنجا ایستاده‌، میگوید که ماجرا را میداند. سپس برای زمرد تعریف میکند. ملک به بازارچه‌ می رود و با آلپای بخاطر گم شدن دفنه دعوا میکند. آلپای شوکه شده و میگوید که از چیزی خبر ندارد. او ملک را مقصر میداند زیرا دفنه زمانی که پیش ملک بوده گم شده است. ملک خطاب به کنعان، سراغ عدنان را میگیرد و میگوید که حتما کار پسر اوست. کنعان عصبانی شده و چنین چیزی را انکار میکند. ملک با تهدید میگوید که اگر بفهمد عدنان دفنه را دزدیده است، آنها را راحت نمیگذارد‌‌. جومالی حرفهای آنها را می شنود و با طعنه به ملک میگوید که تقاص کارهایش را پس میدهد. ملک به شدت عصبانی شده و ای جومالی میخواهد که حرف نزند. سپس از آنجا می رود.
خلیل و عمر دم آموزشگاه دفنه می روند و عکس او را به همه نشان می‌دهند تا شاید سر نخی پیدا کنند. یک نفر با دیدن عکس دفنه میگوید که روز گذشته او را دیده است که بیهوش بوده و نامزد او از او کمک خواسته تا دفنه را داخل ماشین بگذارند. عمر عصبانی شده و از آن مرد میخواهد برای ادعای خود به کلانتری بیاید.

نفیسه به اتاق قدریه می رود تا علت غذا نخوردن او را بداند.قدریه با دلخوری در مورد ماجرای طلاق و خوشحالی سیدعلی میگوید. نفیسه متعجب شده و میگوید که سیدعلی بابت حاملگی او خوشحال شده است ‌. قدریه شوکه می شود. سپس از اینکه محمود با وجود حاملگی او تصمیم به طلاق دارد و حرف او را باور نمیکند گله میکند.
آلپای در مغازه با آشفتگی به دفنه فکر میکند. او از کنعان در مورد عدنان سوال میکند. کنعان میگوید که او عدنان را به شهر دیگری فرستاده است. آلپای پیش جومالی می رود و با طعنه میگوید که حتما کرم دفنه را فراری داده است. جومالی عصبی شده و با آلپای دعوا میکند. ویلدان به کارگاه می رود تا ملک را ببیند و بابت گم شدن دفنه او را دلداری میدهد.‌
خلیل با ملک تماس میگیرد و میگوید که یک شاهد پیدا شده است و از ملک میخواهد به کلانتری برود.
کنعان سراغ یک نفر می رود و از او میخواهد من هر طور شده رد ماشین و گوشی عدنان را پیدا کند.
در خانه سیران با گولجه و سیدعلی کوچک مشغول است. کرم بیدار شده و از خانه بیرون می رود. اردال با سیران تماس میگیرد و با تهدید میگوید که او و میتات را پیدا کرده و هردوی آنها را خواهد کشت. سیران نگران و مضطرب می شود‌.
در خانه، نفیسه قدریه را که در حال گریه است دلداری میدهد. او میگوید که باید محمود آرام شود و با او صحبت کند تا مشکل را حل کنند.

کرم به بازارچه رفته و مستقیم سراغ آلپای می رود و به آن حمله میکند . او با دادو بیداد آلپای را مسبب بدبختی تمام خانواده میداند و بخاطر کاری که او با کرم کرد با او دعوا میکند. محمود و میتات و سیدعلی سراغ کرم می آیند تا جلوی او را بگیرند. سپس سید علی جلوی آلپای رفته و با و دعوا میکند و او را تهدید میکند که اگر اتفاقی برای دفنه بیفتد او و کنعان را بیچاره میکند.
یکی از دوستان خلیل که پلیس است به کارگاه آمده و میگوید که آنها به پرونده رسیدگی کرده و تمام سعی خود را میکنند تا هرچه سریع تر جای دفنه را پیدا کنند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا