خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده است.
قسمت ۸۳ سریال ترکی اوچ کوروش
جشن ختنه سرون آتش هستش همه در حال بزن و برقص هستن و لیلا لباس شاهزده ای آتش را تنش میکنه اما او فرار میکنه و میره. لیلا به دنبالش میره که میبینه افه واسه آتش کشتی را آورده و درست کرده آتش با دیدن کشتی خوشحال میشه که افه میگه خوب شده؟ آتش میگه آره اما افه میپرسه اما چی؟ آتس میگه اسب نداره! افه میگه اسب نشد پسرم مجوز میخواد نتونستم گیر بیارم ولی مثل کشتی دزدان دریایی شده دیگه آره؟ آتش میگه آره اما افه میپرسه اما چی؟ آتش میگه بابام! بابام نیست! ۲ سال پیش؛ شسو به لیلا زنگ میزنه و میگه که کارتال و کمیسر سابق یا محکوم الانو باهم گرفتن! لیلا به اوکتای میگه من دارم دیوونه میشم آخه یعنی چی؟ لیلا صدای شاهینو میشنوه و به طرفش میره و اسلحه سمتش میگیره و میگه باز تو چیکار کردی؟ باز چیکار کردی که انداختی گردن کارتال و افه؟ هان؟ آنها تو حیاط جمع میشن و میگن چیشده؟ روشن میگه شاهین باز چیکار کردی؟ به خدا اگه این کارو هم کرده باشی من دیگه دخالت نمیکنم و به لیلا میگه تا شلیک کنه. لیلا میگه به خدا به پات شلیک میکنم بگو راست یا چپ؟ شاهین میگه فرقی نمیکنه! چتین میره تا اشلحه را از دستش بگیره که تیر در میره و شیشه ماشینو میاره پایین. شاهین میگه چیزی نشد حالم خوبه و به چتین میگه تا اسلحه را به لیلا پس بده تا کارشو انجام بده! چتین به لیلا میگه این که تقصیر شاهین نیست! خود افه خواست تا به زندان برن! حتما باز هم یه فکری داره همگی شوکه میشن.
افه با کارتال وارد زندان میشن و افه بهش میگه حواست باسه همه جا دوربینه باید تو حمومی جایی گیرش بندازیم و تا اونموقع کسی نفهمه که ما اومدیم اینجا باید از همه پنهان کنیم هویتمونو. آنها وارد یه سلول میشن که یه نفر با دیدن کارتال فنجان از دستش می افته و میشکنه افه او را میشناسه ولی کارتال نه. افه بهش میگه نشناختیش؟ کارتال میگه نه. بعد از چند دقیقه یکی از هم سلولی ها پیش افه و کارتال میره و میگه بهتره اول باهم آشنا بشیم. کارتال و افه وقتی پیش حلیم میرن دستشو دراز میکنه تا ببوسه اما کارتال میگه خوب آشنا بشیم حلیم میگه اول دستمو ببوس تا بعد کارتال میگه من فقط دست پدرمو میبوسم نه دست کسی دیگه به نظرم دستتو بنداز چون درد میگیره خسته میشه! حلیم میخنده و میگه یا خودت میبوسی یا، حرفش تمام نشده که تمام ادم های اونجا میریزن سرشون و به زور سرشو میبرن سمت دست سپس کتک کاری و دعوا میشه. تو درمانگاه زندان افه و کارتال که حسابی کتک خوردن رو تخت دراز کشیدن که افه به کارتال میگه خدا لعنتت کنه احمق! احمق! ما قرارمون این بود که کسی مارو نشناسه کسی نفهمه تو این زندانیم بعد تو چیکار کردی؟ اسمتو انداختی سر زبون ها! کارتال میگه میگی چیکار میکردم؟ دستشو میبوسیدم؟ افه میگه خوب این کارو میکردی چی میشد؟ مگه تا الان اینکارو نکردی؟ انگار نمیدونم! سپس اونجا بهش میگه که اون کسی که نشناختیش آدم بود همونی که جرم تورو به گردن گرفته بود! اونم خوب میزتت دلم خنک شد! سپس باهمدیگه بحث میکنن که میخوان باهمدیگه دعواشون بشه همان موقع دکتر وارد اتاق میشه و میگه دوباره حالتون خوب شد میخواین بیوفتین به جون هم؟ شماها حالتون خوبه پاشین برین تو حیاط هواخوری!
در حیاط کونیالی داره سعی میکنه پول های قمارخانه را از طریق اسم مادربزرگ صالحه جا به جا کنه. اما وقتی کونیالی پول ها را پیدا میکنه بهشون میگه مقدار پول اونقدری نبود که اصلا گم بشه! آنها با دیدن پول کلافه میشن و میگن چطور ممکنه؟ با این پول الان چیکار کنیم؟ کونیالی میگه این پولو قبلا تو ۳ ماه بدست می آوردیم ولی الان چی؟ اوکتای میگه اینجوری نمیشه منم باید یه کارهایی بکنم! شاهین میگه نمیشه بابا با این وضعت چیکار میخوای بکنی؟ اوکتای فکر میکنه به خاطر یک دست بودنشه که ناراحت میشه و به داخل میره. شاهین به چتین میگه مگه تو پولدار نبودی؟ خوب پول بیار دیگه! چتین میگه من نه بایبارس پولدار بود، کمال به چتین میگه ولی پدرت مگه نمرده؟ ارثی واست نگذاشته؟ چتین میگه من نمیخوام اونارو شاهین میگه خوب بیار واسه ما؟ چرا میخوای بزاری واسه کلیچ؟ چتین جا میخوره و میگه از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم الان کلیچ بیاد بیرون صاحب قدرت بزرگی میشه و میگه من میرم به این موضوع رسیدگی کنم بعد میام و میره. هالیده پیش لیلا میره تا بیدارش کنه باهم برن دادگاه تو اتاقش هالیده تست بارداریشو میبینه و میفهمه که لیلا حامله ست لیلا ازش میخواد تا به کسی چیزی نگه. آنها وقتی میخوان برن از مردها میخوان تا کسی نیاد و خودشون به این موضوع رسیدگی میکنن. کونیالی از دهنش در میره و در آخر با اصرارهای اونا بهشون میگه. بلنت در خانه اش است که چتین با افرادش به سراغش میره و ازش میخواد تا وکیل پدرشو سراغش بفرسته سپس دستگاه ضبط صدایی تو دستش میزاره و میگه ما از در پشتی میریم الان یکی میاد اینو بده بهش. به محض رفتنش باتو به دم در میره و به بلنت میگه بهتره به اداره بریم میدونم دیره کردم ولی خوب بالاخره اومدم و دستگاه ضبط صدارو ازش میگیره.
تو زندان وقتی کارتال و افه وارد حیاط میشن، کلیچ از طریق حلیم میفهمه که او دوتا تو زندانن به خاطر همین با شمارش معکوس تمام افراد زندان میریزن و افه و کارتال را میگیرن. یه نفر میره در ورود به حیاط را میگیره تا مامورها نیان. کلیچ مشتی تو صورت افه میزنه سپس با چاقو به طرف کارتال میره و بهش میگه اون ردو بابام واست گذاسته حالا میخوام تو این یکی دستت یه رد دیگه بزارم چون پسر بایبارسم سپس شروع میکنه که مامورها به داخل میان و با ضربه ای تو سر کلیچ میبرنش تو انفرادی. افه و کارتال تو درمانگاه هستن که افه به خاطر تو از این درمانگاه بیرون نمیریم! کارتال میگه یه راهی پیدا میکنیم افه با کلافگی میگه چه راهی؟ ندیدی با پول همه را خریده؟ کارتال میگه یه راهی پیدا میکنیم و داد میزنه و میگه من میخوام وکیلمو ببینم! لیلا و هالیده تو دادگاه هستن که هالیده میگه چرا نیومده؟ میترسم نیاد نخواد طلاق بگیره! لیلا عصبی میشه و میگه زبونتو گاز بگیر! سپس هالیده ازش میپرسه کی به افه میخوای بگی حاملگیتو؟ لیلا میگه نمیگم! هایده میپرسه واسه اینکه از رفتن به زندان چیزی نگفته بهت؟ دیدی که یهویی شده وقت نکرده! لیلا میگه واسه همه چیز وقت داشته فقط واسه این وقت نداشته؟……