خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۸۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۸۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۸۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

دجله با باریش قرار گذاشته تا برای مصاحبه پروژه جدید پیش کارگردان بروند کارگردان که میبینه باریش دیر کرده به دجله میگه ما چند جای دیگه کار داریم مطمئن هستین که باریش برای مصاحبه میاد؟ دجله بهش میگه بله مطمئنم چند دقیقه پیش باهاش حرف زدم تو راه بود الان دیگه باید برسه. باریش تو راهرو همان ساختمان با عمر روبرو میشه و متوجه میشه که عمر هم برای مصاحبه برای همون نقش دعوت شده و سعی می‌کند تا اعصاب باریش را به هم بریزه اما باریش تمام سعیش را می کند تا به او چیزی نگوید و ماجرایی جدید شروع نشه. باریش از عمر رد میشه تا به اتاق مصاحبه بره که عمر پوزخندی بهش میزنه و بهش میگه به نظر من اصلا خودتو خسته نکن چون این نقش مال منه منو انتخاب می‌کنند نه تورو چون تازگیا باریش تو دست رو هر چی میزاری گند میزنی. دجله همان موقع از اتاق بیرون میاد و آن دو را می بیند باریش میخواد به سمت عمر حمله کنه که دجله جلویش را میگیرد و بهش میگه کارگردان منتظره بیا بریم تو اما باریش به دچله میگه این مرتیکه هم برای همین نقش اینجا اومده؟

باریش منصرف میشه و از آنجا بیرون میاد. پریده وقتی از برن میپرسه که کار تو بوده پخش کردن عکس باریش و دجله؟ برن بهش میگه چرا باید همچین کاری انجام بدم و رابطه آن‌ها به من چه؟ درسته من خواستم یه مصاحبه انجام بشه چون برای کار خودم خوب بود پریده ازش میپرسه من هم نمیدونم چرا باید همچین کاری انجام بدی یکی یه دونم به خاطر همین خواستم از خودت بپرسم؟ برن از جایش بلند میشه و به پریده میگه من اینجا نباشم و برم بهتره چون من الان هرچی بگم تو باور نمی کنی و چیزی رو که دوست داری میشنوی و از اتاق پریده بیرون میره. باریش که حسابی حالش گرفته است وقتی به خانه‌اش می‌رسد به داخل نمیره و تو حیاط میشینه آیلا با دیدن پسرش باریش به هم میریزه و از آیدین می خواد تا باهاش بره حرف بزنه. آیدین وقتی میره پیش باریش سعی میکنه باهاش حرف بزنه و آرومش کنه اما باریش چیز خاصی بهش نمیگه و در آخر با کلافگی بهش میگه شاید من دوست داشته باشم دست از سرم بردارید و تنهام بذارین انقدر به کارهای من کار نداشته باشین.

آیدین بهش میگه میدونم الان اعصابت خورده و هم چنین حرفی میزنی ولی ازت می خوام هر چیزی نگی چون یک دفعه می بینی همون چیزی که نمیخوای میشه و به داخل خانه میره. مادرش ازش میپرسه که چی شده؟ حالش چطوره؟ چرا این شکلیه؟ آیدین بهش میگه امروز صبح برای فیلمی که دجله واسش پیدا کرده بود رفته و اونجا متوجه میشه که نقشی که برای او در نظر گرفتند به عمر هم گفتند و اونجا باهاش روبرو شده و اعصابش خورد شده و تو دیگه به داخل اتاق مصاحبه هم نرفته مادرش ناراحت میشه و میگه خوب الان باید چیکار کنیم زنگ بزنم به اون دختره؟ آیدین از مادرش میخواد تا با دجله اینجوری رفتار نکنه و بهش میگه اون دختره یعنی چی؟ اسم داره اسمش دجله‌ست. اینجوری بگی باریش بفهمه یا بشنوه حالش بیشتر بد میشه بیشتر عصبی میشه مادرش با کنایه بهش میگه خوب که چی؟ الان زنگ بزنم به اون دختره که اسمش دجله‌ست؟ آیدین ازش میخواد که کاری به این کارها نداشته باشه و دست از سر دجله و باریش برداره.

چینار به سرکان کلید یدک خانه فریس را میده، زمان‌هایی که میخواد بره مراقب فریس باشه. وقتی فریس خوابه سرکان به خانه اش می رود و کمی آن جا را مرتب می کنه و رویش پتو می اندازد و براش یه هدیه و کتاب میزاره و روی صندلی کنار فریس میشینه و به او نگاه می کند. چینار به خانه فریس برمیگرده و سرکان از اونجا میره اما فریس متوجه حضور سرکان شده بوده و خودش را به خواب زده بود فردای آن روز وقتی فریس از خواب بیدار میشه هدیه را میبیند و با باز کردنش با یه جفت کفش بچه گانه روبرو میشه فریس با دیدن هدیه ذوق میکنه و برای طبیعی سازی به چینار زنگ میزنه و ازش تشکر می کنه بابت هدیه چینار بهش میگه که کار من نبوده و هدیه سرکان بوده و ازش میخواد تا دعوایش نکند چون سرکان میخواسته که کنارت باشه.

دجله برای خوشحال کردن باریش برای صبحانه مورد علاقه اش را میگیرد و به دم در خانه اش می رود اما با مادرش روبرو می شود و با دیدن دجله بهش میگه چرا باز اومدی اینجا دجله بهش میگه صبحانه مورد علاقه باریشو اوردم گفتم شاید اینجوری برای روحیه اش هم خوب باشه مادرش بهش میگه تو خونه همه چیز هست و تشکر می‌کنم و در را می بنده. دجله دوباره در میزنه و به آیلا میگه جفتمون صلاح باریش را می‌خواهیم اگر یکم از این زاویه بهش نگاه کنین شاید بهتر باشه آیلا بهش میگه فکر نکنم چون کاری که انجام میدی با چیزی که میگی متفاوته و ازش دوباره میخواد تا از اونجا بره و در را به رویش می بندد. دجله گریه اش می گیرد و برای آرام شدنش به مرال زنگ میزنه و با او درد و دل می کند پریده ماجرای برن را به چینار میگه و با همدیگه تصمیم می گیرد تا از طریق گولن که با برن نزدیکه ازش اعتراف بگیرد که پخش‌کردن عکس کار خودش بوده  با نه.

اجه به اتاق سرکان میره و سرکان با دیدن او ازش می پرسه که چی میخواد؟ او بهش میگه من تورو با فریس دیروز خیلی اتفاقی توی خیابون دیدم که داشتین از مطب دکتر زنان و زایمان بیرون می اومدین و بهش میفهمونه که فهمیده بین او و فریس چیزی هست ولی بهش میگه خیالت راحت به خاطر تو به کسی چیزی نمیگم ولی برای یه مدتی چون امکان داره یه نفر پول خیلی زیادی بهم بده بابت افشا کردن رازت. ژولیده به اتاق چینار میره و بهش میگه من متوجه شدم که پروژه قلب های شیشه ای را تو برای من جور کردی چینار بهش میگه من به خاطر کاری که قبلا کردم خیلی ناراحتم و خیلی عذاب وجدان دارم به خاطر همین خواستم یه کمک کوچیک کرده باشم خودم نیومدم بهت بگم چون میدونستم قبول نمیکنی به خاطر همین به کراج گفتم و اونم اومده به تو گفته ژولیده بهش میگه از قصد بهم نگفته از دهنش پریده و من شنیدم و بعد از چند لحظه میخنده و میگه سناریو رو خوندم خیلی خوشم اومد هم از نقش و هم از فیلم و ازش تشکر میکنه و میره….

بیشتر بخوانید؛

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا