خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۸۴ سریال ترکی عشق از نو
قسمت ۸۴ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۸۴ سریال ترکی عشق از نو

شب شوکت در خواب می‌بیند که واحد به خانه آنها آمده و در حالی که روی زینب که خواب است بنزین می ریزد، قصد آتش زدن خانه و کشتن زینب و عزیزان شوکت را دارد. شوکت با استرس از خواب می پرد و سریع به اتاق زینب می رود. او میبیند که زینب در اتاق نیست. مریم نیز بیدار شده و متوجه می شود که زینب نیست.
در خانه فهمی، وقتی که مقدس، زینب و فاتح را با هم میبیند، فاتح و زینب شروع به حمله و دعوا با یکدیگر میکنند. فهمی و گلسوم از سر و صدا پایین و می آید. مقدس از زینب می‌پرسد که به چه حقی به خانه آنها آمده است. زینب می‌گوید که فاتح برای او پیام فرستاده و به او فحش داده است و برای همین طاقت نیاورده و آمده تا به حساب فاتح برسد. مقدس رو به فاتح می‌گوید که کار خوبی کرده است. فاتح و زینب با هم درگیر هستند وفهمی و گلسوم آنها را جدا می‌کنند. مقدس زینب را از خانه بیرون میکند. در خانه شوکت و مریم و فادیک دنبال زینب می‌گردند. فادیک می‌گوید که شاهزیمت نیز در اتاقش نیست. کمی بعد، زینب پنهانی وارد خانه می شود، اما می‌بیند که همه به او زل زده اند. شوکت از زینب سوال میکند که کجا بوده است. زینب نمی‌داند چه بگوید. همان لحظه شاهزیمت نیز داخل می آید و از اینکه زینب او را بیرون رها کرده گله میکند.
زینب به شوکت می‌گوید که شاهزیمت در خواب راه می رفت و او شاهزیمت را بیرون برده بود تا هوا بخورد. او سپس شاهزیمت را به اتاق می برد. شاهزیمت به زینب می‌گوید که می‌داند او دروغ میگوید. زینب برای اینکه او پیگیر نباشد، به دروغ می‌گوید که با کسی آشنا شده و در رابطه است و نمی‌خواهد کسی بفهمد. شاهزیمت زینب را سرزنش میکند.
آیفر نیز بیرون رفته و با حیدر ضربه، به کلوپ کشتی کچ رفته اند. حیدر آیفر را داخل رینگ می برد و میکروفون را دست او میدهد. آیفر با تماشاچیان صحبت کرده و خودش را معرفی میکند و خوشحال است. او و حیدر بیرون آمده و سپس دو حریف داخل رینگ می روند و با هم مسابقه می‌دهند. صبح روز بعد، آیفر به خانه برمی‌گردد. شاهزیمت و فادیک و زینب دم در ایستاده و آیفر با دیدن آنها جا میخورد. آنها از آیفر توضیح می‌خواهند که او تمام شب را کجا بوده است. شاهزیمت با بو کشیدن آیفر می فهمد که او به کله پزی رفته و کله پاچه خورده است. آیفر می‌گوید که او نیز مانند شاهزیمت شبها خوابگردی میکند و نمی‌داند که کجا رفته است . فادیک عصبانی شده و از آیفر میخواهد که آنها را ساده فرض نکند.
در طبقه بالا، شوکت در حال خط و نشان کشیدن برای همه است و می‌گوید که از این به بعد کسی نباید بدون اجازه او از خانه بیرون برود و الیف سو نیز بدون یادگار به مدرسه نرود. مریم و زینب حاضر شده و می‌خواهند به شرکت بروند. شوکت اجازه رفتن به آنها نمی‌دهد. او می‌گوید که واحد هنوز تهدید محسوب می شود و او نگران است. مریم به شوکت می‌گوید که او خودش میخواهد به ماهیگیری برود و در هر صورت خانه ماندن آنها نیز امن نیست و در عوض شرکت برای آنها امن است. مریم و زینب علیرغم مخالفت شوکت به شرکت می روند.
در خانه فهمی، مقدس به فاتح می‌گوید که میخواهد برای او یک دختر پیدا کند. گلسوم حرصش می‌گیرد. فاتح که نگران می شود، سریع می‌گوید که نیازی به این کار نیست و خودش با دختری دوست شده است. مقدس خوشحال می شود و گلسوم از اینکه فاتح به این سرعت سراغ دختر دیگری رفته ناراحت و دلخور می شود.
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا