خلاصه داستان قسمت ۸۵ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۵ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۸۵ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۸۵ سریال ترکی اسم من ملک

ماشین عمر در دره می افتد. عمر و دفنه از شدت جراحت بیهوش می شوند. عدنان از ماشین خود پیاده شده و سراغ ماشین عمر می رود. او دفنه را بغل کرده و بیرون می آورد و سپس داخل ماشین خود میگذارد. در کارگاه، ملک با نگرانی از اینکه بلایی سر دفنه و آمده باشد گریه میکند. جومالی نیز عصبانی شده و سر ملک داد می زند و دوباره او را بخاطر همه چیز مقصر میداند. خلیل با دوست پلیس خود تماس میگیرد و پلاک ماشین عمر را میدهد و میگوید که آنها به جاده رفته اند و گویا تصادف کرده اند. پلیس میگوید که دنبال آنها می گردند. ملک طاقت نیاورده و بیرون می آید و میخواهد سراغ دفنه برود. او از استرس حالش بد می شود. خلیل او را آرام می‌کند و از او میخواهد منتظر خبر باشد. در خانه سیدعلی و نفیسه از شنیدن حرفهای خدیجه در مورد میتات و سیران شوکه می شوند. نفیسه سعی دارد خودداری کند و به خدیجه میگوید که چیزی بین میتات و سیران نیست. خدیجه متعجب شده و می‌گوید که حتماً اشتباه فکر کرده است. سپس از آنجا می رود.
اونزیله از شنیدن حرفهای خدیجه ناراحت شده و اشک میریزد. همان لحظه محمود به خانه می آید و متوجه ماجرا می شود. سیدعلی با میتات تماس میگیرد اما میتات که مشغول خرید برای خانه سیران است متوجه نمی شود. سید علی با عصبانیت به همراه محمود به سمت خانه سیران می رود. میتات همان لحظه دم خانه رسیده است. سیدعلی با دیدن او شروع به دعوا با میتات می‌کند و او را بخاطر نزدیک شدن به یک زن بچه دار و آبروریزی سرزنش میکند. میتات عصبی شده و می‌گوید که خودش اختیار و اراده انتخاب دارد و به کسی مربوط نیست. خدیجه و سیران از پنجره حرفهای آنها را می شنوند. محمود و سیدعلی می روند. میتات به خانه سیران رفته و چیزی به روی خودش نمی آورد اما سیران میگوید که حرفها را شنیده است و از میتات میخواهد که بخاطر او مقابل خانواده اش قرار نگیرد. میتات میگوید که او کار درستی میکند و از احساسش به سیران
مطمئن است.
آلپای با کنعان تماس میگیرد و میگوید که نگران دفنه است. کنعان میگوید که در جلسه است و بعد پیش او خواهد آمد. در خانه ویلدان که از همه جا بی‌خبر است و به اتاق عمر می رود. او با لبخند به عکس عمر و خودش روی میز نگاه میکند. سپس هنگام رفتن از اتاق دستش به قاب عکس میخورد و قاب عکس به زمین افتاده و می شکند. سیدعلی به خانه می رود و به نفیسه میگوید که با میتات حرف زده و او دیگر حق آمدن به خانه آنها را ندارد. زهرا در بیمارستان است و میخواهد به خانه برود. او دم در بیمارستان، آمبولانس را میبیند که داخل آن عمر با سر و روی خونی است. او با دیدن این صحنه شوکه می شود. پلیس به کارگاه آمده و خبر میدهد که عمر و دفنه به بیمارستان منتقل شده اند. همان لحظه زهرا نیز با باشاک تماس میگیرد و این خبر را میدهد. ملک و بقیه که به شدت ناراحت و مضطرب شده اند سریع به سمت بیمارستان می روند. خلیل از میرزا میخواهد که به خانه برود و به ویلدان خبر بدهد. در خانه محمود پیش قدریه رفته و می‌گوید که نمی‌تواند او را ترک کند و او را دوست دارد. آنها با یکدیگر آشتی میکنند و قدریه نیز خوشحال می شود. میتات خبر تصادف دفنه و عمر را می شنود و با محمود تماس میگیرد. محمود سریع خبر را به سیدعلی و نفیسه میگوید.
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا