خلاصه داستان قسمت ۸۶ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۶ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۸۶ سریال ترکی عشق از نو
قسمت ۸۶ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۸۶ سریال ترکی عشق از نو

در خانه آیفر دوباره حاضر شده و میخواهد پنهانی بیرون برود، اما باز هم فادیک و شاهزیمت جلوی او را می‌گیرند.
بیرول دم خانه شوکت دنبال مریم می آید تا با هم به بانک بروند. وقتی که شاهزیمت بیرول را میبیند، عاشق او می شود.
مریم به خانه فهمی می رود. او با گلسوم سلام و احوالپرسی گرمی کرده و به او چک پنج میلیون یورویی که آنها بابت زینب به واحد داده بودند میدهد و تشکر میکند. گلسوم می‌گوید که وظیفه آنها بوده و بیشتر از این را نیز حاضرند برای زینب انجام بدهند. او چک را قبول نمیکند، اما مقدس سریع چک را می‌گیرد. بعد از رفتن مریم، مقدر می‌گوید که او مریم را شناخته و او از زنهای ثروتمند و مطرح در اروپا است و میفهمد که مقدس به او دروغ گفته بود که زینب به خاطر پول فاتح را می‌خواسته است. او می فهمد که مقدس باعث جدایی زینب و فاتح شده و از این قضیه ناراحت می شود.
یکی از کارکنان شرکت، از زینب خوشش آمده و مدام به بهانه های مختلف سراغ او می آید تا با او حرف بزند. زینب کلافه شده و به او محل نمی‌دهد.
زینب و فاتح و شاهزیمت با هم بیرون می روند و منتظر جواب شاهزیمت هستند. شاهزیمت قبول میکند که دوست دختر قلابی فاتح بشود و همراه او به خانه فهمی برود. زینب به او توضیح میدهد که باید خودش را تغییر بدهد و با لهجه آمریکایی صحبت کند تا آنها فکر کنند که او و فاتح در آمریکا با هم آشنا شده اند.
آیفر برای اینکه بتواند بیرون برود، با مته تماس می‌گیرد و به او می‌گوید که دنبال فادیک بیاید تا با هم بیرون بروند، زیرا فادیک افسرده شده است. مته و فادیک با هم بیرون می روند. وقتی که فادیک می فهمد که آیفر از مته خواسته بود دنبالش بیاید، عصبی شده و سریع به سمت خانه برمی‌گردد.
اورهان به خانه آمده و با ناراحتی به سلین توضیح میدهد که ارتان برای کار به قایق آمده است. سلین سعی دارد اورهان را آرام کند،و به او پیشنهاد میدهد که برای گردش و پیک نیک بروند. آنها با هم لب دریاچه می روند و درد دل میکنند. سلین می‌گوید که تصمیم دارد دوباره به دانشگاه برود. اورهان او را تشویق کرده و می‌گوید که خودش نیز دوست دارد درس بخواند.
زینب به شرکت می رود. فاتح شاهزیمت را به بوتیک می برد تا برایش لباس بخرد. دلبر فاتح را با شاهزیمت می بیند و شوکه می شود. شب، فاتح و شاهزیمت به خانه فهمی می روند. شاهزیمت استرس دارد و پشیمان شده است، اما فاتح از او خواهش میکند که مسلط باشد و داخل می روند. مقدس از آنها استقبال میکند و همگی داخل می روند. مقدس مدام از شاهزیمت در مورد آشنایی با فاتح و خانواده اش سوال میکند. شاهزیمت به خوبی در نقش خودش فرو رفته و مدام انگلیسی صحبت میکند و کلاس می‌گذارد. مقدس از شاهزیمت خیلی خوشش می آید، اما گلسوم و فهمی قیافه گرفته اند. آنها همگی سر میز شام می روند.
در خانه شوکت همه سر میز شام هستند. شوکت می‌گوید که باید صبر کنند، زیرا برای شام مهمان دارند. کمی بعد در می زنند. زینب در را باز می‌کند و با دیدن ارتان شوکه می شود.
در خانه فهمی، خدمتکار خبر میدهد و اورهان و سلین برای شام به آنجا آمده اند. شاهزیمت و فاتح شوکه می شوند و نمی‌دانند باید چه کنند.
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا